حکایاتی از زندگی آیت الله مهدوی کنی
از زبان همسرشان:
همسر آیتالله مهدوی کنی درباره ازدواجش با آیتالله میگوید:«2 ماه بود که وارد کلاس ششم شده بودم. یعنی درست سال 1338که در آن سال پدرم با پدر آیت الله مهدوی به سفر حج رفتند و این سفر، باب دوستی و مراودت شد و دعوت پدر آیت الله مهدوی از پدرم به باغ کن، موجب صمیمیت خانوادهها شد. بعد هم صحبت شد که یک وصلتی انجام شود که البته من حق انتخاب نداشتم. آن روزها 11 ساله بودم و با اینکه از این وصلت ناراضی بودم ما را سر سفره عقد نشاندند.
من نمی دانم که عاقد (آقا سید صادق لواسانی) چه دعایی در حق ما کردند که ورق در زندگی من برگشت و 50 سال عاشقانه و با محبت در کنار آیت الله مهدوی کنی زندگی شیرینی را تجربه کردم. مهریه من 10 هزار تومان بود اما برای من اینها ارزشی نداشت. اما امروزه جوانها انگیزه ای برای عشق ندارند و در هرجای زندگی که هستند قانع نیستند و لذت نمی برند.
من آبدارچی حاج آقا بودم
وضعمان خوب بود و ایشان من را عاشق خود کردند. زندگی ما سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و علمایی بود. در مصاحبهها گاهی گفته می شود همسر آیت الله خانه دار است؟! در حالی که من واقعا شریک زندگیاش بودم. اهل سفر بود و من هم اهل سفر. دوست داشتم همیشه کنارش باشم از خانه تا در خودرو و هرجا که میرفت. گاهی می گفتند حاجی ازدواج مجدد کرده در حالی که آن زن من بودم. درس خواندم تا نگویند او بیسواد است. جلسات پرخطر رفتیم و من آبدارچی خوبی برای آیت الله بودم. تمام روزهای تلخ و شیرین با هم بودیم حتی در جلسات سنگین سیاسی کشور.
https://eitaa.com/joinchat/2786197731C88ffbcfb9c