یکی از بهترین لحظه های زندگی من با آقارضا این بود که گاه گاهی بعد از نماز صبح (بین‌الطلوعین) باهم می‌رفتیم توی خیابونها و بوستان ها قدم می زدیم... توی اون هوای قشنگ و کوچه های خلوت و شسته شده از بارون بهاری، جا داشت از تهران تا خود همدان پیاده قدم می زدیم... یادش بخیر بعضی روزها هم می‌رفتیم هیئت حاج منصور و زیارت عاشورا میخوندیم... بعدِ روضه و یه بارون دیگه، برای شروع یه روز تازه، کلی انرژی می گرفتیم. اون روزهای قشنگ رفت... ولی هیچ وقت اون خاطراتی که پر بود از عشق و طراوت و زندگی از ذهنم پاک نمیشه... ! چقدر زندگی شیرین میشه اگه دوباره برگردی...💔 🕊 💔 https://eitaa.com/shahidmohammadrezaalvani