ادامه* مهمترین رویدادهای روز نهم محرم سال ۶۱ هجری*👇👇👇👇 در این هنگام امام حسین علیه السلام به برادر خود، حضرت عباس علیه السلام، فرمودند: «فدایت شوم برادر! سوار شو برو و بپرس چه می‌خواهند؟ اگر می‌توانی آن‌ها را منصرف کن و برگردان.» حضرت عباس علیه السلام همراه با ۲۰ نفر ازجمله زهیر بن قین و حبیب بن مظاهر به نزدیک لشکر دشمن رفته و دلیل تهاجم را پرسیدند. آن‌ها گفتند: امیر دستور داده هجوم بیاوریم. حضرت عباس علیه السلام فرمودند: «صبر کنید تا من بازگردم و با حضرت اباعبدالله علیه السلام در میان بگذارم.» آن حضرت برگشته و ماجرا را برای امام حسین علیه السلام بازگو کردند. امام حسین علیه السلام فرمودند: «بازگرد و بگو یک امشب را به تأخیر بیندازید تا ما امشب را به نماز و شب‌زنده‌داری و استغفار و دعا بگذرانیم. خدا می‌داند که من نماز و قرائت نماز و دعا و استغفار را دوست دارم.» بلافاصله بعد از امان‌خواهی اباعبدالله، عمر سعد شورای فرماندهان را تشکیل داد و از آن‌ها نظرخواهی کرد. عمر سعد اول از شمر پرسید: «نظر تو چیست؟» شمر گفت: «فرمانده لشکر تو هستی.» عمر سعد از دیگران نظرخواهی کرد. عمرو ‌بن ‌حجاج گفت: «سبحان‌الله! اگر اینان (امام حسین علیه السلام و یارانش) از اهل کفر بودند و امان می‌خواستند، موافقت می‌کردیم.» قیس ‌بن ‌اشعث هم گفت: «بپذیر. به جان خودم سوگند، جنگ، فردا صبح زود آغاز خواهد شد.» عمر سعد گفت: «اگر بدانم چنین است، جنگ را به تأخیر نمی‌اندازم.» در قولی دیگر است که گفت: «کاش هرگز این مأموریت را نمی‌پذیرفتم و به این مهلکه نمی‌افتادم.» عمر بن ‌سعد سفیری همراه با حضرت عباس علیه السلام فرستاد. این سفیر نزدیک لشکرگاه حضرت اباعبدالله علیه السلام آمد و فریاد زد: «یک امشب شما را مهلت دادیم اگر بامداد سر به فرمان فرود آورید شما را نزد عبیدالله بن زیاد خواهم فرستاد و اگر نپذیرید رهایتان نمی‌کنم تا کار را با شمشیر تمام کنم.» 4 ، امام حسین علیه السلام پس از امان، یاران را جمع کرده و فرمودند که دور خیمه‌ها گودالی همچون خندق حفر کنید و در آن آتش روشن کنید تا از یک طرف درگیر باشیم و به حرم پیامبر دست‌درازی نکنند. یاران خار‌ها و هیزم‌های بیابان را جمع کردند و در خندق انداختند تا صبح عاشورا آتش زدند. به نقل از امام سجاد علیه السلام آمده است: امام حسین علیه السلام در آغاز آن شب یاران خویش را جمع کرد. در آن هنگام من سخت بیمار بودم. خودم را به‌زحمت نزدیک کردم تا سخنان پدر را بشنوم. امام حسین علیه السلام فرمودند: «خدا را به بهترین ثنا و سپاس می‌ستایم و در سختی و آرامش شکر می‌گویم. خدایا، ستایشگر توام به پاس اینکه ما را با پیامبری محمد صلی‌الله علیه و آله عزت و کرامت بخشیدی، به ما قرآن آموختی و دین‌شناس و فقیهمان ساختی و گوش و چشم و دل آفریدی و ما را از مشرکان قرار ندادی. باری، من یاران و همراهان وفادار و بهتر از یاران خودم و خانواده‌ای نیکوکارتر و دل‌بسته‌تر از خانواده خودم سراغ ندارم. خدایتان پاداش نیک عنایت کند. آگاه باشید که فرجام فردایتان را با این دشمنان به‌خوبی می‌دانم. شما را آزاد می‌گذارم، همه با فراغ خاطر بروید که من بیعت خویش را از شما برداشتم. شب همه‌جا را پوشانده است، این تاریکی را مرکب راهوار خویش بسازید و بروید.» در برخی منابع آمده است که امام حسین علیه السلام فرمودند: «هر کس دست دیگری یا یکی از مردان ما را بگیرید و در این تاریکی شب بروید و من را با این گروه (دشمن) تنها بگذارید که آنان جز مرا اراده نکرده‌اند و اگر بر من دست بیابند از پی شما نخواهند آمد.» التماس دعا https://eitaa.com/shahidmohammadrezaalvani