*وقایع مهم عاشورا، روز دهم سال ۶۱ هجری قمری،*
عاشورا، روز رخداد بزرگترین مصائب بر آل الله و شهادت امام حسین(ع) و یارانش در سرزمین کربلا بود.
پس میکوشیم در این سطور وقایع این روز را به اختصار در دو بخش قبل از شهادت امام حسین علیهالسلام و پس از آن بنویسیم.
بخش اول: تا قبل از شهادت امام حسین علیه السلام.
1 ، تنظیم سپاه
امام حسین علیه السلام پس از نماز صبح ، سپاه خویش را که متشکل از 32 تن سواره و 40 تن پیاده بودند، به سه دسته تقسیم کرد.
دسته اول را به فرماندهی زهیر بن قین در سمت راست، دسته دوم را به فرماندهی حبیب بن مظاهر سمت چپ و خود همراه با دسته اى در میان آن دو قرار گرفت و بیرق سپاه را به دست برادرش قمر بنی هاشم ابوالفضل عباس داد.
موقعیت آنها به گونه ای بود که خیمه ها در پشت سر قرار داشت.
عمر بن سعد نیز سپاهیان جنایت پیشه خود را به چند گروه تقسیم کرد. وى، فرماندهى سمت راست را را به عمر بن حجاج، فرماندهى سمت چپ را به شمر بن ذى الجوشن، فرماندهى سواره نظام
را به عروه بن قیس و فرماندهى پیاده نظام را به شبث بن ربعى واگذار کرد. وى بیرق ، ننگین سپاه خود را به غلامش درید سپرد. دو سپاه در برابر یکدیگر صف آرایى کرده و براى آغاز نبرد سرنوشت ساز، آماده بودند.
2. اندرزهاى پیش از نبرد.
امام حسین علیه السلام براى پیش گیرى از نبرد و خونریزى نیروهاى دو طرف ، تلاش زیادى به عمل آورد و از هر راه ممکن مىخواست از کشتار مسلمانان جلوگیرى نماید و خون کسى بر زمین نریزد. ولى دشمن که مغرور از کثرت سپاه خود و قلت یاران امام علیه السلام بود، به هیچ صراطى مستقیم نبود. امام علاوه بر اعزام یارانش برای نصیحت لشکر دشمن به توقف مخاصمه خود نیز بارها براى اندرز سپاه کفر پا پیش نهاد و با بیان خطبههایى روشنگر، آنان را به حفظ آرامش و عدم خونریزى دعوت کرد و از جنگ و مبارزه بازداشت. ولى جز تعدادى اندک که از خواب غفلت بیدار شده و حقیقت را دریافتند و به سپاه آن حضرت پیوستند، بقیه آنان در ضلالت و گمراهى خویش باقى مانده و بر آغاز جنگ اصرار مى کردند.
3 , پشیمانى حر بن یزید
حر بن یزید تمیمى که از فرماندهان جنگاور و دلیر عمر بن سعد بود و همو بود که در وهله نخست ، راه را بر امام حسین علیه السلام بست و او را به اجبار و اکراه به کربلا رهسپار گردانید، وقتى بزرگوارى امام حسین علیه السلام و حقیقتخواهى وى را دید و از سوى دیگر شاهد نیات پلید عمر بن سعد و لشکریان عبیدالله بن زیاد و جنایتها و ستم کاریهاى آنان بود، از خواب غفلت بیدار شد و در خود احساس نگرانى و ندامت نمود و در وى دگرگونى شگفتى به وجود آمد به طورى که یکباره سپاه کفر پیشه عمر بن سعد را ترک و به سوى خیمهگاه امام حسین علیه السلام رهسپار شد. حر به نزد امام حسین علیه السلام رفت و از آن حضرت در خواست عفو و بخشش نمود و از کردار و رفتارهاى پیشین خود اظهار پشیمانى کرد. امام حسین علیه السلام با مهربانى تمام حر بن یزید را پذیرفت و از وى استقبال کرد و با رفتار خود موجب تقویت ایمان حر گردید.حر براى روشن گرى سپاه دشمن به سوى آنان برگشت و با معرفى خود و چگونگى هدایت یافتنش، آنان را به راه خیر و سعادت و پیوستن به سپاه حقیقتجوى امام حسین علیه السلام دعوت کرد. دشمنان که از ملحق شدن حر به امام حسین علیه السلام بسیار نگران و ملتهب شده بودند، وى را سنگباران و تیر باران کرده و از نزدیک شدنش به نیروهاى خود بازداشتند. حر به ناچار به سوى خیمه گاه امام حسین علیه السلام برگشت . پیوستن حر به سپاه امام حسین علیه السلام و سخنرانى وى براى سپاه عمر بن سعد در دفاع از امام حسین علیه السلام ، براى عمر بن سعد و دیگر جنگ افروزان دشمن بسیار گران و نگران کننده بود و تاثیر زیادى در نیروهاى دشمن به وجود آورد.
4 , دشمن که از پیوستن حر و چند نفر دیگر به سپاه امام حسین علیه السلام احساس خطر و ریزش نیرو کرده و ادامه این وضعیت را به زیان خود مى دید، فرمان حمله را صادر کرد.
عمر بن سعد با رها کردن تیرى به سوى سپاهیان امام حسین علیه السلام جنگ را رسما آغاز و سپاهیان نگونبخت خود را به نبرد و تهاجم ترغیب و تشویق کرد. در اندک مدتى دو سپاه به یکدیگر نزدیک شده و به نبرد پرداختند. در این نبرد، شگفتى تاریخ به وقوع پیوست و معادلات نظامى در هم ریخت، و آن، دفاع یک سپاه کمتر از صد نفر که برخى از آنان را نوجوانان و یا کهنسالان و سالخوردگان تشکیل مى دادند، در برابر یک سپاه چند ده هزار نفرى بود. این سپاه اندک، با دلاورى و دلیرى تمام از حیثیت و موجودیت خویش و اعتقادات و اصول مذهبى و سیاسى خود دفاع و پاسدارى نموده و مغلوب دشمن نشدند.
پایان قسمت یکم. ادامه دارد👇👇