قسمت سوم؛ ادامه وقایع مهم عاشورا👇
ای زهیر، ای حر، کجایید؟
8 ، مبارزه و شهادت امام حسین علیه السلام.
امام پس از آن که همه یاران خود را از دست داد، بانوان عصمت پناه را در خیمهاى گرد آورد و آنان را تسلى و دلدارى داد و به صبر و شکیبایى سفارش نمود و با قلبى شکسته از آنان خداحافظى کرد. آن حضرت، فرزندش امام زینالعابدین علیه السلام را که در بیمارى سختى به سر مى برد، جانشین خویش قرار داد و با او نیز وداع کرد و آماده نبرد با دشمن شد.
امام علیه السلام به تنهایى، ساعاتى چند با دشمن مبارزه کرد و به هر طرف حمله مىکرد. گروهى را به هلاکت رسانید. هرگاه براى آن حضرت فرصتى به دست مىآمد، به خیمه ها برمىگشت و با حضور خود، کودکان و زنان بى پناه را تسلى مىداد و بار دیگر با آنان خداحافظى مى کرد. شاید مقصود آن حضرت از تردد میان خیمه و میدان نبرد، براى آمادگى بیشتر بازماندگانش براى پذیرش شهادت آن حضرت بود. در یکى از خداحافظى ها، فرزند شیرخوار خود را جهت سیراب کردنش به سوى دشمن آورد و از آنها تقاضاى آب براى فرزند شیرخوار خود کرد، ولى سپاه سنگ دل عمر بن سعد به فرزند شش ماهه او رحم نکرد و با هدف تیر قرار دادنش، وى را در آغوش پدر غرقه به خون کرد. امام حسین علیه السلام بدن غرقه به خون على اصغر علیه السلام را به خیمه برگرداند و بار دیگر به مبارزه پرداخت.
آن حضرت، زخم هاى فراوانى را در میدان مبارزه متحمل شد، تا آن که بر اثر کثرت جراحات به زمین افتاد.
در آن حال نیز دشمنان رهایش نکرده و با ابزارهاى گوناگون، از جمله تیر، نیزه، شمشیر و سنگ بر بدنش ضرباتى وارد آوردند. سرانجام ، آن حضرت تاب و توان از کف داد و بر خاک گرم کربلا بر زمین افتاد و آماده مهمانى خدا گردید.
شمر بن ذى الجوشن، با قساوت تمام به سوى بدن خونین آن حضرت رفت، در حالى که رمقى در بدن شریفش بود، سر مبارکش را از قفا جدا کرد و سر بریده را به خولى اصبحى تحویل داد تا به نزد عمر بن سعد منتقل کند.
بخش دوم؛ وقایع پس از شهادت امام حسین علیه السلام:
1 ، غارت خیمهها؛
سپاه عمر بن سعد، به,ویژه دسته نابکار شمر، پس از شهادت امام حسین علیه السلام به خیمههاى آن حضرت یورش برده و آنها را غارت کردند. چهارپایان، لباسها، صندوقها، اسلحهها و خوراکیها را به یغما بردند. آنان، حتى حریم اهل بیت علیه السلام را مراعات نکردند و زیور و لباسهاى زنان را از آنها ستاندند، بهطورى که زنان اهل بیت علیه السلام به عمر بن سعد پناهنده شده و از شدت جنایتکارى شمر و گروه نابکارش شکایت کردند و عمر بن سعد به ظاهر، دستور داد که از غارت خیمهها دست بردارند. از حمید بن مسلم روایت شد: به اتفاق شمر بن ذى الجوشن و گروهى از پیادگان ، از خیمه ها گذشتیم تا به على بن الحسین علیه السلام رسیدیم که از شدت بیمارى از هوش رفته بود. همراهان شمر گفتند: که این بیمار را هم بکشیم؟ من گفتم : سبحان الله چه بى رحم مردمید شما. آیا این کودک ناتوان را هم مىخواهید بکشید؟ همین بیمارى که بر او عارض شده، او را کافى است. به هر طریقى بود آنان را از کشتن على بن الحسین علیه السلام بازداشتم. ولى آن بى رحم ها پوستى را که آن حضرت بر آن خفته بود بکشیدند و به یغما بردند.
2 ، دشمنان پس از غارت خیمهها و به یغما بردن دارایىها و اشیاى موجود بازماندگان، خیمه ها را به آتش کشیدند. در این هنگام ، کودکان و زنان بىسرپرست ، از خیمهها بیرون آمده و به بیابانهاى اطراف گریختند. راوى گفته: پس از غارت خیمهها، آنها را آتش زدند و بانوان مکرمات با سر و پاى برهنه درحالیکه لباسهاى ایشان را ربوده بودند، از خیمه ها بیرون ریختند و صدا به شیون و گریه بلند نمودند و در حال خوارى به اسیرى رفتند.
3 ، عمر بن سعد خطاب به سپاه خود گفت: چه کسانى آمادگى تاختن اسب بر کشتگان را دارند؟ ده نفر از آنان اعلام آمادگى کردند که از آن جمله بودند: اسحاق بن حیاة حضرمى، احبش بن مرثد و اسید بن مالک. این عده پس از نعل بندى اسبان خویش بر پیکر شهیدان کربلا، از جمله اباعبدالله الحسین علیه السلام اسب تاختند و پیکرهاى پر از جراحت و بى سر شهیدان را در هم شکستند. این گروه نابکار وقتى برگشتند، در نزد عبیدالله بن زیاد براى گرفتن جایزه خیانت و جنایت خویش، از کار خود چنین تعریف کردند: نحن رضضنا الصدر بعد الظهر بکل یعبوب شدید الاسر؛ ما آن کسانیم که بر بدن حسین و یارانش اسب راندیم به حدى که استخوانهاى سینه آنان را در زیر سم ستوران چون آرد نرم کردیم!
عبیدالله بن زیاد، اعتنایى به آنها نکرد و دستور داد که جایزه اندکى به آنها بدهند.
این عده پس از قیام مختار بن ابى عبیده ثقفى (در سال 66 ه .ق در کوفه به سزاى اعمالشان رسیدند. به دستور مختار دست و پاى آنان را با میخهاى آهنین بر زمین کوبیدند و بر بدنشان آن قدر اسب دوانیدند که پیش از هلاکت شدنشان اعضا و اجزاى بدنشان از هم جدا شد.
پایان قسمت سوم. ادامه دارد👇