باز در نیمهی شب چَشمِ کسی بینا شد
کودکِ گمشده در خوابِ خوشش پیدا شد
مادری آرزویش بچه ی زیبایی بود
گفت جبریل به گوشش گره هایت وا شد
دست لرزان زنی پیر کمی بالا رفت
از شهیدش خبر آمد، چقدر غوغا شد
باز در پیش ضریح تو مریضی افتاد
زیر لب گفت رضا، گفت رضا، تا پا شد
خادمی آینه کاری حرم را تا دید
گفت با بغض حسن، گریه کنش زهرا شد
لطف آقاست اگر مست امام حسنیم
ما حسینی شده ی دست امام حسنیم
مادرم بار نخستی که مرا با خود داشت
تا ضریحت برسم سینهزن آورد مرا
حاجت کرببلا داشت، به ما بخشیدی
به هوای حرم بی کفن آورد مرا
چقدر انس گرفتیم به درهای حرم
همه گفتیم که آقای من آورد مرا
در گوهرشاد دلم رفت به بین الحرمین
باد تا بویی از آن پیرهن آورد مرا
وای از پیرهنش، پیرهنش را بردند
حیف انگشتر و سنگ یمنش را بردند
#نـوكــر_نـوشـت:
#یا_امـام_رضـا
سکوت کردهام و خیره به ضریح توام
که بِشنود دلتان، التماس باران را....
#صلی_الله_علیک_ياسيدناالمظلوم_يااباعبدالله_الحسين
سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، #چهارشنبتون_امام_رضایی#به_یاد_شهید_مدافع_حرم_مهدی_عسگری#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهمhttps://eitaa.com/shahidmohammadrezaalvani