👈این منافقان دسته های مختلفی دارند. اینطور نیست که یک حزب منسجمی باشند که همه یکجور و یک دست باشند. بلکه گاهی با هم مخالفت هم دارند. مفهوم نفاق تنها مبیّن نوعی نامعلوم بودن موضع در نبرد حزب الله و حزب الطاغوت و ایمان و کفر است. نا معلوم بودنی که ریشه در نوعی مرض نفسانی و شیطنت و خدعه گری دارد.
👈وجه اشتراک اینها ورای تفاوتهایی که با هم دارند اشتراکشان در دو رویی است. نه صداقت ایمانی دارند و نه صداقت کفری! صداقت در هر حال خوب است. نشانه مثبتی است. از اینجاست که در واقع اینها بدتر از اهل کفر هستند. چون باطنش همان کفری است که مسلّح به ریا و شیطنت شده است. لذاست که جایگاهش در دوزخ پایین ترین جاهای دوزخ است؛ یعنی پایین تر از حتّی بسیاری از کافران هر چند در ظاهر مسلمان باشند و مسلمان بمیرند و حتّی خود را مسلمان بدانند!
💭سابقا در بذل الخاطر ۶۳۹ یک دسته ی خاص از این منافقین را از منظر قرآنی معرّفی کردم که در ظاهر داغتر و مبارزتر از مؤمنین هم بودند: «سَلَقُوكُمْ بِأَلْسِنَةٍ حِدادٍ أَشِحَّةً عَلَى الْخَيْرِ» البته معمولا نقطه ی اشتراک این جریانات نفاق ترسشان از جنگ و کشته شدن است. چون شجاعت در این زمینه معمولا ریشه در ایمان دارد.
👈دسته ای دیگر از اینها از منظر قرآنی خودشان را و دیگران را با مصلحت بینی و روشن فکری و اصلاح طلبی فریب میدهند و در جرگه ی منافقین قرار میگیرند. طوری اند که مؤمنین را انسانهایی سطحی و سفیه میدانند و در دل تمایل به اهل کفر دارند و در خلوتها هم با اهل کفر مودّتی دارند. این دسته در آیات ابتدایی سوره مبارکه بقره معرّفی شده اند.
👈برخی از منافقین هر چند در ظاهر چندان راهشان با راه مؤمنین یکسان نیست ولی آنقدر قاطعانه قسم میخورند که با مؤمنین اند. اینها اهل تمسخر و تحقیر مؤمنین هستند. تحقیق اینها مفصّل است.
🔹فعلا به آیات ۱۳۷ به بعد سوره مبارکه نساء میخواهم اشاره کنم. در این آیه ی عجیب به دسته ای اشاره میشود که در برهه های مختلفی از عمرشان در درون حالتی از تذبذب را بین ایمان و کفر تجربه میکنند! ایمان می آورند و کافر میشوند و دوباره مؤمن میشود و دوباره کافر ولی طوری اند که دیگر راه کفر را در باطن انتخاب میکنند! اینها را دیگر خدا نخواهد بخشید. گویا عدّه ای اینگونه اند!
👈بلافاصله داستان منافقین از اینجا آغاز میشود. نستجیر باللّه! خداوند میفرماید به منافقین بشارت عذابی دردناک را بده! دقّت کنیم! منافقین در ظاهر از کفّار نیستند. در جامعه ی ایمانی اند! در ظاهر خودی اند! نمیتوان آنها را نفی کرد! مشکل نفاق هم همین است که نمیشود معرّفی شان کرد و نفیشان کرد! یک مشکل دیگری هم دارند. آن هم اینکه منافق خودش را که لزوما منافق نمیداند! بلکه شاید خودش را مؤمن بداند یا مؤمن عاقل و روشن بین و مانند آن!
☑این قرآن کریم است که بدون رودربایستی و از منظر بالا وقتی به جریانها نگاه میکند قاطعانه به آنها منافق اطلاق میکند. همین است که انسان را میترساند! بسیاری از آنهایی که خودشان را مؤمن میدانند در واقع منافق اند! در منافق بودن خودآگاهی به آن شرط نیست! به حقیقت نفاق ربط دارد.
👈ویژگی دسته ای از اینها در آیه ی ۱۳۹ اینگونه آمده که کفّار را بیشتر از مؤمنین دوست دارند! اگر موقعیت پیدا کنند دوست دارند با آنها طرح دوستی بیاندازند: «الَّذينَ يَتَّخِذُونَ الْكافِرينَ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنين» زمان ما هم گاهی برخی به فارغ التحصیل بودن از دانشگاه های کافران و مخالفان و دنیا شناس بودن و... افتخار میکنند😞
✋راستی چرا اینگونه اند؟! آیا چون کافرند؟! نه در ظاهر مؤمن اند! ولی در باطن از اهل کفر درک عظمت کرده اند! آنها را بزرگ میپندارند! و این یعنی عزّت را از جانب آنها میخواهند! لذاست که پایان کافر و منافق در نهایت یکی است: «إِنَّ اللَّهَ جامِعُ الْمُنافِقينَ وَ الْكافِرينَ في جَهَنَّمَ جَميعاً»
👈یکی از ویژگی های طایفه ای از اهل نفاق را قرآن اعلان میکند. عجیب فرصت طلب اند! گویا دنبال شیطنت خودشان هستند. در جنگ میان ایمان و کفر اینها دسته ای جداگانه اند که دنبال منافع خودشان اند! همین است که در کمین فرصتها نشسته اند! در آیه ی ۱۴۱ اینگونه بیان میشود که اگر اهل ایمان پیروز شوند میگویند ما هم با شما بودیم و در جبهه ی شما و اگر کفّار پیروز شوند میگویند یادتان هست که ما در جبهه ی مؤمنین به نوعی از شما طرفداری میکردیم و باعث میشدیم به شما آسیب نزنند؟! «أَ لَمْ نَسْتَحْوِذْ عَلَيْكُمْ وَ نَمْنَعْكُمْ مِنَ الْمُؤْمِنين»
⬇⬇