یه شب آقارضا رو خواب دیدم، با اینکه میدونستم شهید شده،بدون هیچ مقدمه ایی با گلایه ازش پرسیدم چرا اینقدر زود رفتی؟گفت:دستور از بالا بود. گاهی با خودم میگفتم درسته آقارضا توی این دنیا فرمانده بود ولی چه بسا اون دنیا مقام سربازش از خودش بالاتر باشه با همین برداشتی که توی ذهنم داشتم،ازش پرسیدم راستی آقارضا! مقام شما بالاتره یا دوستانت؟ لبخندی زد و سرش رو انداخت پایین... آقارضا توی دنیا هم جواب بعضی سوالها را با لبخند میداد و هیچ وقت خودستایی ازش ندیدم سوال بعدی رو ازش پرسیدم؛گفتم آقارضا!منو کی شفاعت میکنی؟ وقت مرگم یا توی برزخ یا توی قیامت؟! آقارضا سکوت کرد و فقط نگاهم کرد و با سکوتش بهم گفت این خودت هستی که میتونی مشخص کنی لایق شفاعت هستی یا نه بعد توی قرآن خواندم که وقتی حضرت نوح به خداوند عرضه داشت پروردگارا پسرم رو نجات بده،خداوند فرمود"لیس من اهلک"! لذا قوم و خویش و رفیق شهید بودن،ملاک برای شفاعت نیست.باید قلبت رو تطهیر کنی که محفل شهدا، محفل مطهران است و کسی جز پاکیزه گان در این محفل راه ندارند. حالا هرکسی میخواهی باش. حتی فرزند امام و پیامبر هم که باشیم، باید خودمان را شبیه به ایشان کنیم آن وقت تمنای دعوت و شفاعت از جانب آنها را داشته باشیم. و باید بدانیم شفاعت ما توسط شهدا بستگی به عملکرد ما دارد.چون کسی که طالب واقعی است، اهل عمل است و در این دنیا برای آخرتش میکوشد که قادر باشد دستش را به سمت آنچه در دنیا مشتاقش بوده، دراز کند و آنگاه که اعمالش او را به سمت محبوبش سوق داد، ایشان دست او را خواهند گرفت. کانال رسمی شهید محمدرضا الوانی👇 https://eitaa.com/shahidmohammadrezaalvani