📍 یه روز توی خیمه پیامبر نشسته بودیم، مثل همیشه یاران از پیامبر سؤال می‌پرسیدن و ایشون با مهربونی جواب می‌دادن. ✋🏻 یهو پیامبر سکوت کرد... به یه نقطه خیره شد... همه ساکت شدن. یه لحظه سنگین و عجیب بود. 🔊 ناگهان صدای "الله اکبر" پیامبر بلند شد و سکوت خیمه رو شکست. همه مون کنجکاو شدیم بدونیم چی شده. 📜 پیامبر فرمود: «همین الان جبرئیل بر من نازل شد و این آیه رو آورد: (إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ) یعنی سرپرست و ولی شما فقط خداست و پیامبرش و اون مؤمنانی که در حال رکوع، زکات می‌دن.» 🤔 همه مون تو فکر فرو رفتیم... کیه که در رکوع صدقه داده باشه؟ 🕌 پیامبر فرمود: «بریم مسجدالحرام تا ببینیم این آیه در مورد کی نازل شده.» 👥 با هم راه افتادیم. مسجد شلوغ بود؛ بعضیا در حال طواف، بعضی در حال نماز... 👀 دنبال کسی می‌گشتیم که صدقه داده باشه. یه مرد فقیر دیدیم که داشت از مسجد می‌رفت بیرون. چهره‌اش خسته و لباساش ژولیده بود. 😮 ولی یه حس عجیبی داشت...خیلی خوشحال بود! 🤲 پیامبر ازش پرسید: «چی شده که اینقدر خوشحالی؟» 💍 مرد فقیر گفت: «از پیش اون جوانی میام که توی نماز، موقع رکوع، انگشترشو به من داد!» 📢 دوباره صدای "الله اکبر" پیامبر توی مسجد پیچید... 🏃🏻‍♂️ همه دویدیم سمت اون جوان... که هنوز داشت نماز می‌خوند. ❤️ اون جوان کسی نبود جز مولاعلی(ع)... همون کسی که خدا تو قرآن گفت ولایتش بعد از پیامبر(ص)، بر ماست. ༺◍⃟🌼჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄ کانال رسمی شهید محمدرضا الوانی👇 https://eitaa.com/shahidmohammadrezaalvani