آنچه در چشم من از دوریِ تو محبوس است قطره‌هاییست که در حسرت اقیانوس است آمدن سمت حریمت همه رؤیای من است دوری از صحن و سرای تو خودِ کابوس است لحظه‌ها در حرم، از عمر کسی کم نکند حرکت ثانیه‌ها در حرمت معکوس است تو برای دل من خوب رفیقی هستی از ازل نام تو با جان و دلم مأنوس است گنبدت جلوه‌ای از چشمه‌ی نور ازلیست پیش خورشید تو، خورشید چُنان فانوس است دوری‌ات قلب مرا سخت به‌ درد آورده‌ست التیام دل بیچاره فقط پابوس است به امید کرمت آمده با دست تهی زائری که ز همه غیر خودت مأیوس است خادمیِ حرمت حسرت یک عمر من است ای که در دست غلام تو پَرِ طاووس است قلم از وصف کمالات تو قاصر باشد لکنتم در همه جای غزلم محسوس است : آنقَدَر حرف زیاد است، خودم خسته شدم خوب شد حوصله‌ی پنجره از فولاد است سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، کانال رسمی شهید محمدرضا الوانی👇 https://eitaa.com/shahidmohammadrezaalvani