زن سرجایش خشک شد😯
این مرد جوان همان کسی بود که...🤔‼️
زن عجله داشت تا به قرار هفتگی اش برسد.🏃
چادرش را مرتب کرد و به راهش ادامه داد.
کمی آن طرف
دو تا دختر توجهش را جلب کردند.😳
پوشش نامناسب و آرایش عجیب شان💄👠 باعث شده بود که زن بی خیال عجله ای که داشت بشود و قدم هایش را آهسته تر کند.🙄🚶
پسر جوانی خودش را کنار آن دو دختر رساند و شروع کرد به خندیدن و حرف زدن و شماره دادن. 😒😥
دخترها هم بدشان نمی آمد و مقاومتی نمی کردند. 😥
زن انگار یادش آمده باشد که عجله دارد؛
چشم از صحنه ی ناهنجاری که می دید برداشت و قدم هایش را تندتر کرد. 🏃
یکدفعه مردی با سرعت زیاد جوری از کنارش عبور کرد که نزدیک بود با او برخورد کند.😮 زن چادرشو مرتب کرد و به تندی به سمت مرد برگشت.😠
قبل از آنکه زن اعتراضی بکند ، مرد جوان دستش را روی سینه اش گذاشت؛
کمی خودش را به نشانه ی ادب و احترام خم کرد و در نهایت متانت درحالیکه چشمانش به نشانه ی ادب به پایین دوخته شده بود گفت : شرمنده ام خانم ببخشید متوجه شما نشدم .🙏
زن سرجایش خشک شد. 😳
این مرد جوان همان کسی بود که چند لحظه قبل داشت با آن دخترها باجسارت و شوخی رفتار می کرد.‼️
⬅️حجاب مصونیت است خواهرم؛
امنیت و آرامش را همراه خود دارد.✅
http://eitaa.com/shahidmohammadrezaalvani