جمعه جمعه رفت و من پای قرارت بیقرار مانده‌ام پای قرارت چشمِ من در انتظار ای جهاندار و جهانبخش زمان؛ مولای من بی تو دل دارد به لب سازِ پرستوی بهار کی دهی آن مژده ی وصلت به این سرگشته‌ را در میان باغ بینم روی مجذوب نگار باز دلتنگی تو ما را به هرجا می کشد گاه در کرب و بلا و سامرا سردابِ یار عصر جمعه گریه برشاهِ شهیدان میکنی همچو باران بهاری بر کویرِ شوره زار کی رسد بوی بهارت ای گل زهرا بیا تاجهان خرم شود تحتِ لواء شهریار : بنمای رخ که خلقی، واله شوند و حیران بگشای لب که فریاد، از مرد و زن برآید صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم ياابا عبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، آدینتون معطر بنام http://eitaa.com/shahidmohammadrezaalvani