دارم غریب و آشنا را می شمارم این خیل مشغول عزا را می شمارم هی خواب می بینم پیاده در طریقش در جاده دارم تیرها را می شمارم دلتنگ مشهد می شوم هرگاه در راه سربندهای یا رضا را می شمارم اما خدا را شکر با انگشتهایم جامانده های کربلا را می شمارم پس سعی خود را می‌کنم موکب به موکب این مروه های با صفا را می شمارم باعقل نه، من با جنون بی شمارم این لشکر بی انتها را می شمارم تسبیح من این است در طیِّ طریقش هر صبح تاولـهای پا را می شمارم آنقدر نزدیکم به او که دانه دانه دارم نفسهای خدا را می شمارم هم کربلا هم نوکری هم اشک هم عشق دارم فقط سود دعـا را می شمارم : 💔 مونسی نیست مرا بعد سفر کردن تو همدم دردم و این ، کشیدن دارد سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، آدینتون معطر بنام http://eitaa.com/shahidmohammadrezaalvani