زیر باران، در شب و مهتاب، حس کردم تو را نوکری تا داد زد ، حس کردم تو را صیدِ دریای توام با ریشه‌های پرچمت بین روضه در نخِ قلّاب، حس کردم تو را قبل از آنی که بگویم آه، آقا بی کسم نوکر بیچاره را دریاب، حس کردم تو را لحظه‌های تشنگی گفتم سلام ای تشنه لب قبل از آنی که بنوشم آب، حس کردم تو را روی دیوارِ اتاقم شعبه‌ای از کربلاست زُل زدم هر وقت، بر آن قاب، حس کردم تو را بالشم شد هر شب از رویای خیسم، خیسِ اشک گوشه‌ی شش‌گوشه‌ات؛ در خواب، حس کردم تو را بوی سیبِ جانمازم مال مُهر تربت است بارها ارباب، در محراب، حس کردم تو را بین صحنِ سینه‌ام داری مزاری، چون که من در تپشهای دلِ بی‌تاب، حس کردم تو را : 💔 چون آب که رفع عطش از تشنه نماید آرامِ دلـم نام دل آرام است سلام عليكم و رحمة الله، روزگارتون بخير، روزتون معطر بنام http://eitaa.com/shahidmohammadrezaalvani