🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 بعد از جلسه عده‌ای از فرماندهان لشکر سنگر فرماندهی را ترک کردند و چند نفری هم به سمت بیسیم هجوم بردند تا یگان‌های خود را برای حرکت بعدی آماده کنند. علی هاشمی داشت سنگر را ترک ميکرد که صدایش کردم و گفتم: بنشین، باید موضوعی را با شما در میان بگذارم! جز من و علی کسی در سنگر نبود. علی قبل از اینها اطلاعات خوبی از منطقه‌ی هور به دست آورده بود. به علی گفتم:《حالا هر چه ميخواهد دل تنگت بگو. ميخواهم از هور بیشتر بدانم.》 قبل از اینکه همه‌ی جوانب طرح بررسی شود، صلاح نبود که در جمع گفته شود. علی هاشمی که متوجه علت مخالفتم در جلسه شد، با شادابی نگاهی به نقشه انداخت و شروع به صحبت کرد. گفت:《در شمال غربی هور، شهر العزیر را داریم و در جنوب غربی، شهر القرنه. بین هورالهویزه و هورالحمار یک خشکی به عرض هشت تا دوازده کیلومتر قرار گرفته که اتوبان بصره ـ العماره و نیز رود دجله از دل این خشکی ميگذرد. در دل هور دو جزیره قرار گرفته که عراقی‌ها چندین چاه نفت در آنجا حفر کرده‌اند. هنوز مردم در روستاهای اطراف هور حضور دارند. این منطقه به شکل طبیعی خودش باقی مانده》 پرسیدم: یعنی نیروهای نظامی عراق در این منطقه حضور فعال ندارند؟ گفت: »مسئله‌ی مهم همین است. عراقی‌هایی که به ایران پناهنده شده‌اند، این مطلب را گزارش داده‌اند. اگر لازم باشد، ميتوانیم به آن منطقه نیرو بفرستیم تااز وضعیت کاملاًمطمئن شویم》. پرسیدم: یعنی بین دو سپاه سوم و چهارم عراق چنین شکاف بزرگی وجود دارد؟ چطور ممکن است این منطقه‌ی حساس رها شده باشد؟ اگر اینطور باشد ميتوانیم به پشت سپاه سوم عراق نفوذ کنیم. با خودم فکر کردم بستن جاده‌ی اصلی بصره ميتواند بسیاری از مشکلات نظامی شرق بصره را برای ایران حل کند. در همین حین هاشمی از سنگر بیرون رفت و با دو لیوان چای برگشت. درحالیکه لیوان چای را ميگرفتم، گفتم: چای بعدی را در هور ميخوریم. ٭٭٭ بعد از پیروزی در عملیات بیت‌المقدس، استراتژی دشمن به کلی تغییر کرد. تا آن زمان، دشمن در خاک ما بود و ميتوانست دفاع شناور داشته باشد. با عقب‌نشینی دشمن به صفر مرزی، استراتژی ایران، نفوذ به عمق خاک دشمن وتصرف مناطق مرزی و غیر مرزی عراق شد. عراقی‌ها خیلی زود دست ایران را خواندند. با بسیج همه‌ی نیروهای مهندسی خود شروع به ایجاد موانع، حفر کانال‌های آب، مین‌گذاری وسیع، تله‌ی انفجاری و تونل و سنگرسازی کردند. نقطه‌ی قوت ما نفرات زیادمان بود که شب‌ها با اتکا به خداوند به خاک دشمن هجوم ميبردند؛ اما ما از نظر تسلیحاتی، مهندسی، تدارکات و لجستیکی از دشمن ضعیفتر بودیم. دشمن هم از طریق ستون پنجم، پی به این ضعف ما برده بود و مواضع خودش در مرزها را طوری مستحکم کرد که دیگر ما نميتوانستیم از مرزهای زمینی و خشکی کاری از پیش ببریم. از طرفی نقطه‌ی قوت سپاه دشمن، برتری در آتش توپخانه، و سرعت عمل در بسیج تانک و نفربر بود که در هور این توان او به کلی سلب ميشد. وجود آب و باتلاق، هر گونه تحرک زرهی را غیرممکن ميکرد و نقطه‌ی قوت دشمن به نقطه‌ی ضعف مبدل ميشد. توپخانه‌ی دشمن نیز کارایی‌اش را در هور به طور چشمگیری از دست ميداد؛ زیرا همه جا آب بود و بیشتر گلوله‌ها در آب فرود می‌آمد و آسیبی به نیروهای ما نمی‌رسید. مجموع این عوامل باعث شد تا حاج علی اصرار بر انجام عملیات در هور داشته باشد. عملیات ناموفق رمضان و ... نشان داد که نیروهای زمینی ما در عمل به بن‌بست رسیده‌اند و کار زیادی در جنوب از آنها برنمی‌آید. در چنین گیر و داری بود که اندیشه‌ی عبور از هور به ذهن علی هاشمی و فرماندهان سپاه رسید و این راه،تنها راه خروج از بن‌بست پیش‌آمده دانسته شد. عبور از هور همه‌ی محاسبات دشمن را به هم ميریخت؛ زیرا دشمن و طراحان استراتژیست او، عبور نیروهای ایرانی از هور را، در فکر خود هم تصور نميکردند و آن را کاری ناممکن ميدانستند. اگر موفق ميشدیم، ميتوانستیم دشمن را حسابی غافلگیر کنیم و برگ برنده را به دست بگیریم. طول منطقه‌ی هور ۹۰تا ۱۰۵کیلومتر در حد فاصل چزابه تا طلائیه بود. هور مقابل دو استان بصره و العماره واقع شده. وجود جاده‌ی مهم عماره ـ بصره موقعیت این مکان را خاص‌تر ميکرد. بیشتر رفت و آمد نظامی دشمن از این جاده صورت ميگرفت و ما با تسلط بر هور و عبور از آن، علاوه بر تصرف جاده، دو استان مهم بصره و العماره را نیز به خطر می‌انداختیم و این کار کوچک و کمی نبود. دسترسی به رودخانه‌ی‌دجله و فرات نیز خیلی ساده ميشد. 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸