هوالعزیز
راه نجات مردم غزه.
باور داریم ، این عالم و این طبیعت، بسیار پر معنا و با شعور است،
به یقین نمی تواند شدت این ظلمی را که این روزها بر مردم مظلوم غزه می رود تحمل کند؛
بالاجبار مسیر چرخش زندگی و حرکت کره زمین را تغییر خواهد داد،
و تاریخ حیات بشر به دو دوره قبل و بعد از این جنایات تقسیم خواهد شد.
بنظرم این بشر، با این خاطره از اینهمه جنایات ، هرگز به زندگی عادی برنمی گردد.
این روزها مردم غزه در محاصره فیزیکی، مادی ، روحی و رسانه ای سختی قرار دارند.
همه درهای نجات ، بسوی این مردم بسته شده است، هیچ کس نمی تواند برای نجات آنها کاری انجام بدهد .
اما اینها همه ظاهر کار است،
آنگاه که حضرت موسی (ع) در مسیر نجات قومش از مرگ تدریجی ، آنها را شبانه بسوی رود نیل بحرکت درآورد، به امید آنکه گشایشی بشود،
در مسیر حرکت، به سپاه قهار فرعون که درتعقیبشان بودند برخورد میکند ، در حالیکه رود خروشان نیل در مقابل قرار داشت وناگهان وضعیت مردم هزاران برابر بدتر شد ، همه نا امید شده بودند ،
در همین شرایط حضرت موسی (ع) ، خدایش را بیاد آورد که وعده داده بود؛
"کلا ان معی ربی سیهدین"
"هرگز شما را تنها نخواهم گذاشت ."
سرگشته دلا به دوست از جان، راهست
ای گمشده آشکار و پنهان، راهست
گر شش جهتت بسته شود باک مدار
کز قعر نهادت سوی جانان راهست.
(مولانا)
حضرت مولانا معتقد است؛ جهان محدود به جهات ششگانه نیست و ابعادی فراتر از محاسبات عقلی ما نیز درکارند.
اینطور نیست که اگر جنایت کاران عالم از بالا و پایین ، چپ و راست ، جلو و عقب بر ما بتازند کار ما تمام است.
مولانا میگوید:
عقل گوید شش جهت حد است و بیرون راه نیست
عشق گوید راه هست و رفتهام من بارها.
درهای عالَم بیشتر از تصور ماست و اگر درهای بستهای دیدیم، به این معنا نیست که همهی درهای ممکن مسدودند:
و اگر بر تو ببندد همه رهها و گذرها
ره پنهان بنماید که کس آن راه نداند.
(غزلیات شمس)
«در شب ابرگین غم ، مشعلهها درآوری،
در دل تنگ پُرگره ، پنجره باز میکنی»
(غزلیات شمس)
قویا اعتقاد داریم ؛
عاقبت دری بسوی مردم غزه گشوده خواهد شد:
« باز گردد عاقبت این در؟ بلی!
رو نماید یار سیمین بر؟ بلی!؛
ساقی ما یاد این مستان کند،
بار دیگر با می و ساغر؟ بلی!
نوبهار حُسن آید سوی باغ ،
بشکفد آن شاخههای تر؟ بلی!»
(غزلیات شمس)
مولانا میگوید؛
زلیخا همهی درها را به روی یوسف بسته بود،
با اینحال یوسف تکلیف داشت بدود،
به برکتِ گریز و جنبشِ او، دری گشوده شد، همین .
مولانا اعتراف میکند ،عالم قاعده خودش را دارد، اما ؛
گر چه رخنه نیست عالم را پدید،
خیره یوسفوار میباید دوید.
تا گشاید قفل و در پیدا شود،
سوی بیجایی شما را جا شود.
(مثنوی، دفتر پنجم)
مولانا در نهایت حال حضرت یعقوب ع را در فراق یوسفش با اقتباس از این آیه شریفه :
«یَا بَنِیَّ اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ یُوسُفَ وَأَخِیهِ وَلَا تَیْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لَا یَیْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْکَافِرُونَ»
(یوسف/۸۷)؛
«اى پسران من بروید و از یوسف و برادرش جستجو کنید و از رحمت خدا نومید مباشید زیرا جز گروه کافران کسى از رحمت خدا نومید نمیشود.»
امید را اینگونه به نظم میکشد ؛
«گفت آن یعقوب با اولاد خویش،
جستن یوسف کنید از حد بیش،
هر حس خود را درین جستن بجد،
هر طرف رانید شکل مستعد،
گفت از روح خدا لا تیاسوا ، همچو گم کرده پسر رو سو بسو؛
از ره حس دهان پرسان شوید،
گوش را بر چار راه آن نهید؛
هر کجا بوی خوش آید بو برید ،
سوی آن سر کاشنای آن سرید»
(مثنوی، دفتر سوم)
حضرت یعقوب (ع) از پسرانش خواست، برای پیداکردن یوسف (ع) همه جا را بو بکشند.
این فقط حال امروز مردم غزه نیست که برای پیداکردن اجساد عزیزان خود اززیر آوار بو میکشند،
این وضعیت حال ما هم هست،
ما هم برای پیداکردن انسانیت ، برای پیدا کردن هویت واقعی خودمان و برای پیدا کردن یوسف گم شده خودمان باید از همه توانمندیهای خودمان استفاده بکنیم.
ما خدای حکیم را به صفاتی که اقا علی (ع) میخواند میخوانیم و از او یاری میخواهیم ؛
«ارْحَمْ مَنْ رَأْسُ مَالِهِ الرَّجَاءُ»
«بر آنکه سرمایهای جز امید ندارد، مرحمت نما!»
(فرازی از مناجات حضرت علیِ ع در حضور کمیل بن زیاد.)
ای خدای حکیم ، از جهتی که ما نمی دانیم مردم مظلوم فلسطین را یاری فرما.
آمین یا رب العالمین