🔰اگر گاهی غم تو را خم کرد، بدان که آغاز ایستادن است!
📗برشی از کتابسالنامه رزمندگان شمال که با استقبال علاقمندان به فرهنگ ایثار و شهادت به
#چاپ_دوم رفت!
🖋در روستای «نودهک» نکا بدنیا آمد. اسم اصلياش در شناسنامه «محمد غلامنژاد» بود؛ اما بخاطر ارادت زیاد به «سيدمحمد منتظرقائم» شهيد واقعه طبس، فاميلياش را به «منتظرقائم» تغيير داد.
روزی بر مزار برادر شهیدم «شهرام شعبانی» (که در عمليات كربلاي 5 به شهادت رسید)، به شوخی گفتم: «محمد! اگه اذیتم کنی، به برادرم میگم شفاعتترو نکنه!» او با لبخند گفت: «کجای کاری خانم؟! من خودم شهیدم!»
در گردان «صابرین» بود؛ بعد از یکسال به تهران هجرت کردیم و یک خانه 30 متری گرفتیم.
یک روز چفیهای روی صورتش قرار داد و گفت: «فرض کن من شهید شدم، وقتی آمدی بالای سرم، میخواهم ببینم عکسالعملت چیه؟»
چفیه را کنار زدم؛ دست روی محاسنش کشیدم و گفتم: «محمد عزیزم! شهادتت مبارک، بالاخره به آرزویت رسیدی!» خیلی خوشحال شد.
این خاطره آن روزی که پیکرش را آوردند هم تکرار شد!
آخرین باری که میخواست به مأموریت برود، گفت: «اگه برنگشتم، توکلت به خدا باشه. مواظب حجابت باش و محمدطاها رو خوب تربیت کن!»
ساعاتی قبل از شهادتش این پیام را برایم فرستاد:
«همسر عزیزم! برای بلندشدن باید خم شد. اگر گاهی غم تو را خم کرد، بدان که آغاز ایستادن است. پایداری، هنری بزرگ است؛ گذشتی است بیکران که تنی چون کوه و دلی چون دریا و روانی خدایی میخواهد.»
آقا محمد ۱۳ شهریور1390 در مبارزه با گروهک تروریستی پژاک از منطقۀ جاسوسان سردشت، آسمانی شد. 🌺
راوی: همسر شهید
@shahidsahrai