روایت عشق💜
یه شب توی حرمامامرضا علیهالسلام توسل کرد که چهارده قدم به سمت ضریح برداره و با هر قدم یک بیت شعر برای آقا امام رضا(ع) بگه... قدم بر میداشت، اشکهایش میریخت و زیر لب زمزمه میکرد:
قربون کبوترای حرمت امام رضا
قربون این همه لطف و کرمت امام رضا...
و نمیدونم با چه اخلاصی این شعر رو گفت؛ که تا دنیا دنیاست؛ ورد زبون زائرای امامرضاست...
#شهید_غلامعلی_رجبی🌸🍃
@shahidsahrai