دارم برای رنگِ تنت گریه میکنم پایِ نفس نفس زدنت گریه میکنم باور کنیم حُرمت تو مستدام بود ؟ یا بردن تو بردنِ با احترام بود ؟ باور کنیم شأن تورا رد نکرده است ؟ این بد دهانِ شهر به تو بد نکرده است ؟ گرد و غبار ، روی تو ای یار ریختند روی سر ِ تو از در و دیوار ریختند .. هرچند بین کوچه تنت را کشید و بُرد دست کسی به رویِ زن و بچه ات نخورد باران تیر و نیزه نصیب تنت نشد دست کسی مزاحم پیراهنت نشد ! این سینه ات مکان نشست کسی نشد ، دیگر سر تو دست به دست کسی نشد .. نور ات اگر نبود بجز شب نداشتیم ذکر حسین جان به روی لب نداشتیم (: آری اگر که شیعه به پا هست و عاشق است از قال باقر است و از این قال صادق است ..