[ ڴنبد آبے شݪمچہ ] 🇮🇷
ژنرال گفت ازمن چیزی بخواه . پسرفکرکرد وگفت : فقط یک لیوان آب ژنرال لبخند زد و دستور آوردن داد و ماهمه خیره به لیوان آب مانده بودیم ونگاه ژنرال که نگاهش نشان میداد
از اینکه توانسته غرور پسر را بشکند راضی است
پسر لیوان را گرفت ...