وقتی تعداد غواص ها ، هفتادو دونفر
شد همه بغض راه گلویشان را گرفته
بود عجب عدد مقدسی!
آن روز سه ناشناس سوار بر ترکِ
موتور سمت ما می آمدند . چفیه ها
راکنار زدند [ پولکی ، حمیدی نور
ازبچه های اطلاعات عملیات مجنون
بودند ونفرسوم بنام محرابی..]
جوان ناشناس اما محجوب که خواب
دیده بود وبه اصرار تمام آمده بود
هرسه آماده عملیات بودند .
به علی گفتم یکدست لباس غواصی
نو به محرابی بدهد . آن شب کلی
گپ وگفت داشتیم به یاد عملیات های
گذشته .. وبعد هرکدام از غواص ها
در دل تاریک شب به کنجی خزیده
ومشغول نجوا ..
#غواصها_بوی_نعنا_میدهند