.
🕊
نادرگفت : امتحان سختی داریم!
فقط این را می توانم بگویم.
و رفت نشست داخل بلم و پارو
زد و من آن قدر نگاهش کردم تا
سیاهی شب بلعیدش. هنوز از چادرمان
صدای ناله بچّه ها می آمد، بدون
اینکه نادر براشان چیزی خوانده باشد،
و بدون آن سه مهمان که حالا دیگر
نداشتیم شان.”
#غواصها_بوی_نعنا_میدهند