💢لبخندی زدم و در دلم گفتم: زهرا به قربان تو پسرعمو، انگار شنیده بود... به بهانه‌ی پیوند آسمانی حضرت زهرا(س) و امام علی(ع) حسن ۲۲ روزه بود که بابا برای جنگ اُحُد مدینه را ترک کرده بود. دلم شور بابا را می‌زد و گریه‌های حسن دل‌شوره‌ام را بیشتر می‌کرد. باباجان، نظرش این بود که این جنگ قلعه‌ای اداره شود، اما جوانان، سودای جنگ میدانی بیرون از شهر را در سر داشتند و پدر که همیشه به رأی جوانان احترام می‌گذاشت قبول کرده بود. این‌که می‌دانستم این تاکتیک، رأی قلبی پدر نیست دل‌شوره‌ام را بیشتر می‌کرد، اما به خودم دلداری می‌دادم: نگران نباش زهرا تا علی کنار بابا هست، خیالت راحت باشد... 🔻ادامه مطلب در لینک زیر: 👉 shamiim.ir/a/27865