🌷🌷🌷 بگو ای نسیم از غمی آشنا بخوان زیر لب نغمه‌ی ربّنا بگو از هوای بهار و بهشت بگو از بگو باد و بوران چه‌ها کرده‌اند! چه با پاره‌ی جان‌ ما کرده‌اند! حکایت کن از ماجراهای کوه چه می‌کرده آن مرد بالای کوه نخوابید تا صبح چشمان دشت شکفته چه گل‌ها به دامان دشت! در آن شب به آغوش پروردگار رسید آن تنِ خسته از روزگار دلش زخمی از زخم تلخ زبان تنش گم شده در مهِ ورزقان صدایش سکوت جهان را شکست کجا رفته آن مردِ قرآن به دست؟! در آن‌ دشت سوزان همایش نبود فقط شعله بود و نمایش نبود رها شد رها از مقام خودش گذشت اینچنین از تمام خودش کبوتر شد از شهر ما پر کشید بمیرم چه از دست دنیا کشید! بمیرم برایش غریبانه رفت! شهیدانه یک‌ شب از این خانه رفت سزاوار او رفتنی سرخ بود سری شعله‌ور بر تنی سرخ بود بگو‌ مژده فصل فراغت رسید بگو حکم پایان خدمت رسید بگو واشده غرفه‌های بهشت گوارا! شهیدان اردیبهشت! ✍️ 🌷🍃🌷🍃🌷🍃 🌐 shamiim.ir 🆔 @Shamimeashena