شهید فلاحی قبل از رفتن به جبهه در وصیت نامه خویش خطاب به امام رضا(علیه السلام) این چنین می نویسد:
آمدم ای شاه پناهم بده/ خط امانی ز گناهم بده
ای حرمت ملجأ درماندگان/ دور مران از دَر و راهم بده
لایق وصل تو که من نیستم/ إذن به یک لحظه نگاهم بده
لشگر شیطان به کمین من است/ بی کسم ای شاه پناهم بده
در شب اول که به قبرم نهند/ نور بدان شام سیاهم بده
ای که عطابخش همه عالمی/ جمله حاجات مرا هم بده
شهید فلاح در جبهه روی تانک و در مقابل لشکر بعث عراق فعالیت می کرد و در سال 62 در حال یاری رساندن به هم رزمان نصر استان خراسان طی انجام عملیات در تپه کله قندی بر اثر اصابت خمپاره به تانک از ناحیه دو دست مجروحیت شدید و قطع هر دو دست مواجه شده و به درجه رفیع شهادت نائل گشت.
خانواده این شهید والامقام بیش از چهار ماه در جبهه های جنوب و غرب در جستجوی یافتن خبری از وی بودند که سرانجام مادر شهید فلاحی در خواب مشاهده می کند که فرزندش به او می گوید: به زیارت امام رضا(علیه السلام) مشرف شده و خانواده شهید فلاحی تصمیم به عزیمت به مشهد مقدس گرفته و مطلع می شوند تعدادی شهید گمنام را می خواهند در مشهد به خاک بسپارند و با هماهنگی های انجام شده و شناسایی خانواده شهید، هشتمین شهید در بین شهدای گمنام«شهید شعبان فلاحی» شناسایی می شود.
سرانجام در همان سال62 با بازگشت به جویبار طی مراسمی با شکوه و با حضور مردم ولایی و شهید پرور استان مازندران تشییع و در گلزار شهدای روستای آستانه سر به خاک سپرده شد.
حجت الاسلام رجبعلی فلاحی، برادر شهید شعبان فلاحی بر این باور است که ارادت برادر شهیدش به ائمه اطهار(علیهم السلام) به ویژه امام رضا(علیه السلام) و همچنین قرائت مداوم قرآن کریم و دعاهای کمیل و ندبه موجب شده که شعبان به درجه رفیع شهادت نائل شود.