قرار بود با معصومه بریم پارک
معصومه یک دختر چادریه
اما من علاقه ای ب چادر نداشتم
معصومه زنگ زد📞
-الو فاطمه...
-الو سلام
-من اماده شدم میای بریم؟
-اره دارم حاضر میشم
حاظر شدم
گوشیمو بر داشتم از پله ها اومدم بالا و ب مامانم گفتم :مامان من رفتم🙂
مامان اومد دم در
گفت این حجابه؟؟؟
گفتم ولش
و از در رفتم بیرون
رسیدم تو پارک
معصومه رو دیدم
(معصومه دوست صمیمیمه ک از کلاس اول با هم بودیم)
دیدمش داشتیم قدم میزدیم ک یهو دیدم
ی دایره اونجا بود..
معصومه گفت فاطمه دست نزن
من اما دست زدم یهو دیدم که....
میخوای ادامش رو بخونی؟
پس بیا داخل. . . .
@roman_fateme_gerl_arbab