وقتی بانو دیلم دلیل و میپرسن ایشون میگن می‌خوام همراه اباعبدالله به کربلا برم:) خلاصه بماند که این وسط بانو دیلم دلیل میپرسن و یه گفت و گویی به وجود میاد و جناب زهیر جوری با عشق از اباعبدالله و یاری ایشون صحبت میکنن که بانو دیلم دنبال اینن بدونن چی بین اباعبدالله و جناب زهیر اتفاق افتاده