فهمیدمش.
از همون وقتی که با رد شدن هر نفر میرفت کنار پاش و چشماش و به حالت التماسی در می آورد و با حالت "میوی" مظلومانهای ازشون چیزی میخواست و از طرف آدما؟ بی توجهی.
شناختمش.
اگه آدم بود میشد برونگرا/پرهیجان/دوست داشتنی/صمیمی/بغلی/پایه/لُپگلی و البته، خِنگ.