هدایت شده از تفسیر معنوی در دست بررسی
‌‌ 💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎 ◻️11 📖 سوره آیه 4 (قسمت اول) 🍃إِذْ قَالَ يُوسُفُ لِأَبِيهِ يَا أَبتِ إِنِّي رَأَيْتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَبًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رَأَيْتُهُمْ لِي سَاجِدِينَ ﴿۴﴾ ترجمه: [ياد كن] زمانى كه يوسف به پدرش گفت: من در خواب ديدم يازده ستاره و خورشيد و ماه برايم سجده كردند! هر كه جانش صاف گردد دُر شود از بهشت و حور و غلمان پر شود تيز گردد چشم و دل چون‌ آينه قدر خود بيند جهان در آينه خواب بيند بعد از اين بيدارها عارفان و جاهلان، بيمارها گاه پرواز است تا قعر جهان هر چه باشد آن نهان اندر نهان پرده‌ها بالا زند تا عرش هو اوج سدرالمنتهی يا فرش او هر چه بود و هست و باشد ريز شد چشم بايد بهر ديدن تيز شد آن همه پيدا و چشمی نيستش همچو نقش فرش و پشمی نيستش صد هزاران رنگ نقشی در جهان غير از آن نقشی كه می‌گردد نهان رنگ و بوی ماست آن رنگی نبود گر بود رنگی همه رنگ كبود لحظه لحظه رنگ‌ها درهم شود رنگ انسانی ولی خرهم شود توبه يا دردِ غمی رنگت دهد يا كنی فخری تو يا ننگت دهد رنگ و روی آدمی رنگی نداشت رنگ را نقاش بر سنگی نداشت گر تو بينی لحظه‌ای را در وجود گاه بينی شايد آن را در سجود آب و آتش، خاک و خورشيد و زمين لُبِّ حرف ماست كو گفتی همين ادامه دارد... ✍🏻استاد محمدمهدی شیروی خوزانی 🆔 @shiravi_tafsir 🆔 @shiravi_ir