💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎
◻️29
📖
#تفسیر_معنوی
سوره
#یوسف
آیه 12 (قسمت سوم)
🍃أرْسِلْهُ مَعَنَا غَدًا يَرْتَعْ وَ يَلْعَبْ وَ إِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ ﴿۱۲﴾
ترجمه: فردا او را با ما بفرست تا [در چمن] بگردد و بازى كند و ما به خوبى نگهبان او خواهيم بود (۱۲)
#چشم_حق_بین
بايد از خود اندک اندک دور كرد
چشم يوسفبين خود را كور كرد
كوری او شد تقاص پيشها
سرمه شد اين قصه بر درويشها
ديد چون يعقوب، يوسف ديده شد
بايد از حق ديدهاش برچيده شد
چشم خود را بست تا برداشتند!
آنچه را يعقوب و يوسف داشتند!
چشم حقبين بشر گر وا شود
كی به جز در جان حق مأوا شود
گر نداند مرد حق ميلش كجاست
مردیاش همچون سه حرفی در هجاست
گر ز يعقوبی چنين سيری نبود
از بنی آدم دگر خيری نبود
اين الف باشد از آن قامت الف
میسرودی كاش مادامت الف!
قاب قوسين محمد بای اوست!
لود نای جبرئيل، از يای اوست
باز هم از حرفها بايد گذشت
يا علی گفت و از اين دريا گذشت
حال يوسف نيز چون يعقوب بين
ترک اولی گر كند معيوب بين!!
گر نبودی ترک اولی چيست آن
حزن و شور و ترسها بر كيست آن
گر نكردی كشف ترس پير را
كی بدانستی طريق سير را
گر بدانستی چرا مغفول شد
گر ز شيطان جملگی مفعول شد
از چه رو تأكيد بر ماندن نداشت
عزمی از خود بر چنين راندن نداشت
او ندانستی گريز از باب نيست؟
غير عصمت را دگر ارباب نيست؟
اوليا را چون پدر خواندی خدا
او برادرها چنان خواندی جدا
يعنی ار از دامن ايشان شديد
پس اسير خنجر خويشان شديد
ليک يوسف در ولايت گير بود!
چون پدر سيرش قرين دير بود
اوليا را اوليا ترديد نيست
فكر اين در فكر آن گرديد نيست
لاجرم در اولويت راه رفت
واجب آمد، روی محو ماه رفت
✍🏻استاد محمدمهدی شیروی خوزانی
🆔
@shiravi_tafsir
🆔
@shiravi_ir