هدایت شده از تفسیر معنوی در دست بررسی
💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎 ◻️51 📖 سوره آیه 18 (قسمت ششم) 🍃 وجَآؤُوا عَلَى قَمِيصِهِ بِدَمٍ كَذِبٍ قَالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنفُسُكُمْ أَمْرًا فَصَبْرٌ جَمِيلٌ وَاللّهُ الْمُسْتَعَانُ عَلَى مَا تَصِفُونَ ﴿۱۸﴾ ترجمه: و خونى دروغين بر پيراهنش آوردند [تا يعقوب مرگ يوسف را باور كند]. گفت: چنين نيست كه مى‌گوييد، بلكه نفس شما كارى [زشت را] در نظرتان آراست [تا انجامش بر شما آسان شود] در اين حال صبرى نيكو [مناسب‌تر است]؛ و خداست كه بر آنچه شما [از وضع يوسف] شرح مى‌دهيد از او يارى خواسته مى‌شود. كرد حق مر استعانت بنده‌اش داد اشک و برد از لب خنده‌اش خنده كی چون گريه صيقل می‌زند بل به پای دل بسی غل می‌زند آنچه آمد در كف يعقوب نيک نيست از اما اگر يا ليس و ليک جمع گر شد حاصل نفس پليد نيست جز تسويل يا كذبش وليد گر نباشد ياری پروردگار صبر چون باشد ز يعقوب از نگار هر كه را خواهد خدا از عشق پاک همچو طفلی گيردش از شير پاک بل بگيرد از همه، از هر چه بود تا دهد از آنچه ناآورده سود هر كه دارد از خداوندش گله گو بخوان اين قصه بر جانت هله رفت از كف يوسف و گرگش دريد جان رسيد از مكر بر حبل‌الوريد يازده اختر به چشمش دود شد دير آمد ابتلا و زود شد! رفت از دل هم نشاط زندگی دل فرو شد در نعيم بندگی گر نبودش اين همه مال و بنون كی شدی در ماء عالم چون ذنون اين رَحِم از آن رحم باريک‌تر چاه دنيا از رحم تاريک‌تر آنچه حق دادت ز اول ياری است گرچه در ايام دهرت باری است ليک چون گيرد، به سختی جان دهی! زايد از تو چار قل با فربهی زايمانت گر چه جان را پير كرد ليک از غير خدايت سير كرد نيک بنگر رمز و الله مستعان مال و فرزند و عيالت استعان هر چه افزون، سوختت افزون شود خانه دل كلبه احزان شود گر كند حق استعانت اين شود گر بگيرد، رفرفت را زين شود استعانت از خدا گر خواستی بارهای دوشت‌ آرد كاستی شرح اين آيت گر از او خواستی گر بميری تو، نيارد كاستی نيست مهلت تا قلم سر بركشد جوهر از سرچشمه كوثر كشد ✍🏻استاد محمدمهدی شیروی خوزانی 🆔 @shiravi_tafsir 🆔 @shiravi_ir