هدایت شده از تفسیر معنوی در دست بررسی
‌‌‏ 💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎 ◻️75 📖 سوره آیه 24 (قسمت اول) ‌‌‏🍃وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلا أَن رَّأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاء إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ ﴿۲۴﴾ ترجمه: آن زن قصد او كرد؛ و او نيز، اگر برهان پروردگار را نمى‌ديد، قصد وى مى‌نمود. اينچنين كرديم تا بدى و فحشا را از او دور سازيم؛ چرا كه او از بندگان خالص شده ما بود. الغرض چون آتش از جان برفروخت عرض و ناموس شهی را هم فروخت باز يوسف شد گرفتار خسان گرگ آن جا بود و اين جا كركسان باز بازار فروش او رسيد درکمین كلبٌ ذراعٌ بالوصيد اين سگِ‌ هار است چون كلب هراش كو كند با غير تجديد فراش همّ او برهان بر آتش بود همّ يوسف كی بر آن آتش بود؟ آنكه بيند آيت حق آشكار كی به دام افتد كجا گردد شكار يوسف آن چاهش چو قصر آمد پديد مست لايعقل زليخا شد پديد هی زد آن اسب براقش تيزتر رفت بالا، شد زليخا ريزتر ليک همش بر زليخا شد نشان بر دو صد ميل و جوان مردی نشان ديده يوسف بارها برهان حق جان يوسف شد كنون برهان حق آنكه بيند جان خود عاشق شود جان خود ناديده كی عاشق شود كی فروشد يوسفی جانش به هيچ؟ گر فروشد جان خود هيچ است هيچ ابتلای حق كنون آمد پديد چوب و سنگش رفت و پيدا شد حديد اين نباشد جای جولانگاه مرد الحذر بايد دو صد چندان كه درد صد هزاران يوسف اين جا مانده‌اند درس عبرت از زليخا خوانده‌اند صد هزاران پيرهن از پيش و پس پاره گشت و هر دو افتادند پس ای زليخا جان يوسف مرد باش گير آتش زين مجاز و سرد باش جان يوسف از زليخا كن حذر ای كه مردی، ورنه گردی چون قذر ادامه دارد... ✍🏻استاد محمدمهدی شیروی خوزانی 🆔 @shiravi_tafsir 🆔 @shiravi_ir