هدایت شده از تفسیر معنوی در دست بررسی
‌‌ 💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎 ◻️132 📖 سوره آیه 40 (قسمت پنجم) ‌‌🍃ما تَعْبُدُونَ مِن دُونِهِ إِلاَّ أَسْمَاء سَمَّيْتُمُوهَا أَنتُمْ وَآبَآؤُكُم مَّا أَنزَلَ اللّهُ بِهَا مِن سُلْطَانٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلّهِ أَمَرَ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِيَّاهُ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَعْلَمُونَ ﴿۴۰﴾ ترجمه: شما به جاى خدا جز [بت هايى] با نام‌هايى بى اثر كه خود و پدرانتان آنها را نامگذارى كرده‌ايد نمی‌پرستيد، خدا [كه صاحب اختيار همه هستى است] هيچ دليلى بر [حقّانيّت آنها براى پرستش] نازل نكرده است. حكم فقط ويژه خداست، او فرمان داده كه جز او را نپرستيد و آيين پابرجا و حق همين است، ولى بيشتر مردم [حقايق را] نمی‌دانند. ای دريغ از اين تعامل‌های زشت كو نهد تخم جهالت را به كشت جهل زايد دم به دم از كو به كو می‌تند جهل و جهالت تو به تو ضامن روزی چو دانش نام شد نسل أبنای بشر ناكام شد گرد خود گردند و گوی خود شوند عاقبت سرمست گور خود شوند آن كه جای گنج را گم كرده است خود اسير مار و كژدم كرده است می‌كند تا عمق جانش چاه را ای دريغا گر ببيند ماه را ماه بالا می‌رود پايين بشر خير بالا می‌رسد، پايين به شر گر شود اين گفته‌ی من گفته‌ام! خفته كی بيدار شد چون خفته‌ام! ای خدا ما خفته‌ها بيدار كن از خمار چشم خود بيمار كن تو نباشی گر ميانداری كنی الوداع از هر چه می‌ داری كنی تا قلم دست تو باشد لايق است تشنه را سيراب و جان را شايق است گفته‌ تو می‌نويسد چون قلم می‌كند آن پای شيطان را قلم پس تو هستی و تو هستی و تویی غير تو لايق نباشد چون جویی الغرض، اين ما و اين جان گرو بسط جهلم می‌كند آن را درو جهل را با جهل شستن كی شود راه آن باشد به دانش طی شود اين همه گمراه و سرگردان علم راه كی پيدا شود الاّ به علم؟ دانشِ چون يوسفان را برگزين در ترازو اين شود آخر وزين هر كه دارد بر سرش سودای حق علمْ حق است علمْ حق است علمْ حق عالم آخر جذب عالم می‌شود می‌زند سر جهل و غالب می‌شود آن كه از دانش تهی شد چون تهی است گرچه عالم زاده باشد، گر شهی است علم واجب بلكه اوجب می‌شود جهل بر كام تو حاجب می‌شود پس شوی ناكام و از عالم روی گرچه همچون رستم دستان شوی ✍🏻استاد محمدمهدی شیروی خوزانی 🆔 @shiravi_tafsir 🆔 @shiravi_ir