هدایت شده از تفسیر معنوی در دست بررسی
💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎 ◻️137 📖 سوره آیه 42 (قسمت دوم) ‌‌‏🍃وقَالَ لِلَّذِي ظَنَّ أَنَّهُ نَاجٍ مِّنْهُمَا اذْكُرْنِي عِندَ رَبِّكَ فَأَنسَاهُ الشَّيْطَانُ ذِكْرَ رَبِّهِ فَلَبِثَ فِي السِّجْنِ بِضْعَ سِنِينَ ﴿۴۲﴾ ترجمه: و به يكى از آن دو نفر كه می‌دانست آزاد مى‌شود، گفت: مرا نزد سرور خود ياد كن. ولى شيطان ياد كردنِ از يوسف را نزد سرورش از ياد او برد؛ در نتيجه چند سالى در زندان ماند. ياد يوسف چون كمال خاطر است ضد آن نسيان و آن را ساتر است ليک شيطان در مقام وهم خويش طالب زندان يوسف بُد ز پيش او چه ‌می‌داند كه زندان كيمياست بلكه برتر از هزاران ليمياست؟ شص هر دو خواهانند زندان را ولی يوسف از حب خواهد آن بغض ولیّ جای ديگر نيز شيطان خر شده آن لباس نازنينش تر شده! عزم آدم بر خروجش استوار تا نكو سازد همه ايل و تبار ليک شيطان می نداند از خری آدم از جنات حق گشته بَری ديد شيطان رنج و آدم راحتی! رنج صيقل بهتر از صد راحتی هر كه خواهی عكس يار خويش را صيقلی بايد دو چندان بيش را آن كه از صيقل گريزد جاهل است بنده‌ نفس و طلب را كاهل است آدم اكنون شد هبوطش اختيار اختيارش شد كنون بی اختيار ترک اولی كرد و بر رنج اوفتاد خلعت عصيان به گردن اوفتاد گشت زاهد جنت و حوران فروخت در هبوطتش رفت بالا جان فروخت كرد آدم را امام نسل خويش تا فروشند حور و جنت پيش پيش ادامه دارد... ✍🏻استاد محمدمهدی شیروی خوزانی 🆔 @shiravi_tafsir 🆔 @shiravi_ir