هدایت شده از تفسیر معنوی در دست بررسی
‌‌ 💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎 ◻️150 📖 سوره آیه 46 (قسمت اول) ‌‌🍃يُوسُفُ أَيُّهَا الصِّدِّيقُ أَفْتِنَا فِي سَبْعِ بَقَرَاتٍ سِمَانٍ يَأْكُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجَافٌ وَسَبْعِ سُنبُلاَتٍ خُضْرٍ وَأُخَرَ يَابِسَاتٍ لَّعَلِّي أَرْجِعُ إِلَى النَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَعْلَمُونَ ﴿۴۶﴾ ترجمه: [سپس به زندان نزد يوسف رفت و گفت:] تو اى يوسف! اى راستگوىِ [راست كردار!] درباره هفت گاو فربه كه هفت [گاو] لاغر آنان را می‌خورند، و هفت خوشه سبز و [هفت خوشه] خشک ديگر، نظرت را براى ما بيان كن. اميد است نزد مردم برگردم، باشد كه [از تعبير اين خواب عجيب] آگاه شوند. كی درون كاخ چون زندان شود كی لبان يوسفی خندان شود شاهد ما قصه‌ زندان بود كان چو مسجد صاحب رندان بود اين چه زندان كان رفيقان روبرو در مقابل يوسفانی خوب رو يوسف اينجا جان خود تكثير كرد با قضا و با قدر تدبير كرد مرد حق را جان طالب آرزوست آبروی مردمانش آبروست كاخ و زندان چاه و رندانش يكی است اشک و آه و روی خندانش يكی است گر زند تيغ از پی حق می‌زند در سكوتش داد حق حق می‌زند ای كه مردی را به دنبالت كشی از چه رو كارت دغل شد يا غشی مردیِ امروز در ميدان بود در كمند حق شوی، صيد آن بود هر چه از ميراث مردانت رسيد دان غنيمت چون ذراع بالوصيد مرد زندان باش و خصم خويش را در نصيحت كم بدانی بيش را ادامه دارد... ✍🏻استاد محمدمهدی شیروی خوزانی 🆔 @shiravi_tafsir 🆔 @shiravi_ir