💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎
◻️178
📖
#تفسیر_معنوی
سوره
#یوسف
آیه 50 (قسمت دوم)
🍃وقَالَ الْمَلِكُ ائْتُونِي بِهِ فَلَمَّا جَاءهُ الرَّسُولُ قَالَ ارْجِعْ إِلَى رَبِّكَ فَاسْأَلْهُ مَا بَالُ النِّسْوَةِ اللاَّتِي قَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ إِنَّ رَبِّي بِكَيْدِهِنَّ عَلِيمٌ ﴿۵۰﴾
ترجمه: آنگاه بعد از آن [دوره سخت و دشوار،] سالى میآيد كه مردم در آن بارانِ [فراوان] يابند و در آن [سال از محصولات كشاورزى] عصاره ميوه میگيرند.
#عاقبت_سرافرازی_یوسف_رسید
عاقبت روز سرافرازی رسيد
ميوههای غصه و زاری رسيد
روز ناز يوسف آمد در فراز
غم برفت و عمر شادی شد دراز
شد رسول شاه را يوسف چو بار
ياد يوسف آمد آن گرد و غبار
گفت بايد راه را روشن كنيم
جامههای كهنه را جوشن كنيم
پا نهيم آنگه به ميدان پيشتر
خصم را درمان كنيم از نيشتر
باز يوسف ديد آن زخم كهن
میخراشد سينهاش را چون سوهن
ماجرای قطع دستان را گشود
عقدههای بسته را درهم گشود
او طبيب جان خويش و ديگران
میكشد درد و نماند ديگر آن
هم زليخا بايدش درمان شود
هم زنان مصر را شرم آن شود
مكر زن را بايد اكنون فاش كرد
ورنه صدها ناله و ای كاش كرد
يوسف اكنون بايد از خود گم شود
ورنه چون زهر دم كژدم شود!
ليک يوسف عرش را پيموده است
نی هوای خويش را پی بوده است
كرد بايد خصم و عاشق را مهار
ورنه كی بهمن شود فصل بهار
باز يوسف چتر رحمت باز كرد
سينه را صندوق مهر و راز كرد
خاكيان را برگرفت از خاک دان
زان پس ايشان درخور افلاک دان
خاكيان را گرد غربت پاک كرد
خارها را كند و جايش تاک كرد
بعد از آن جام است و می در سينهها
رفته از دل بغضها و كينهها
پيش از آن كو آيد از زندان برون
آمد از زندان صد خان درون
ادامه دارد...
✍🏻استاد محمدمهدی شیروی خوزانی
🆔
@shiravi_tafsir
🆔
@shiravi_ir