هدایت شده از تفسیر معنوی در دست بررسی
‌‌ 💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎 ◻️202 📖 سوره آیه 54 (قسمت دهم) ‌‌🍃وقَالَ الْمَلِكُ ائْتُونِي بِهِ أَسْتَخْلِصْهُ لِنَفْسِي فَلَمَّا كَلَّمَهُ قَالَ إِنَّكَ الْيَوْمَ لَدَيْنَا مِكِينٌ أَمِينٌ﴿۵۴﴾ ترجمه: پادشاه گفت: يوسف را نزد من آوريد تا او را براى كارهاى خود برگزينم. چون با يوسف سخن گفت به او اعلام كرد: تو امروز نزد ما داراى منزلت و مقامى و [در همه امور] امين هستی. باز قدر يوسف ار ما داشتيم مهر خلقی، جان زمين بگذاشتيم بی خبر بودند از يوسف چنان كو نهادی از ضمير خود عنان آه سرد آتشينی در گرفت يوسف صديق را دامن گرفت لحظه‌ای خاكستری بر باد رفت چون گمان شد يوسف ايشان ياد رفت ليک اين آتش از آن آقا رسيد دی شدی مرداد و آن خرما رسيد كار يوسف با چنين آتش تمام تا بسوزد از كف ايشان زمام لحظه‌ای گفتند يوسف هم برفت شد فراقش داغ‌تر از نار تفت به‌به از اين پخت و پز اين آش پز جان تو هم در آتش ايكاش پز او به غيرت بند غيرش پاره كرد آخر آن درد عليلان چاره كرد ليک در جانش ز ياران سوخته چشم بر شاه و عنايت دوخته می‌رود اما دلش جا مانده است شاد از آن ايمان كه بر جا مانده است ادامه دارد... ✍🏻استاد محمدمهدی شیروی خوزانی 🆔 @shiravi_tafsir 🆔 @shiravi_ir