هدایت شده از تفسیر معنوی در دست بررسی
💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎 ◻️204 📖 سوره آیه 54 (قسمت دوازدهم) ‌‌ 🍃وقَالَ الْمَلِكُ ائْتُونِي بِهِ أَسْتَخْلِصْهُ لِنَفْسِي فَلَمَّا كَلَّمَهُ قَالَ إِنَّكَ الْيَوْمَ لَدَيْنَا مِكِينٌ أَمِينٌ﴿۵۴﴾ ترجمه: پادشاه گفت: يوسف را نزد من آوريد تا او را براى كارهاى خود برگزينم. چون با يوسف سخن گفت به او اعلام كرد: تو امروز نزد ما داراى منزلت و مقامى و [در همه امور] امين هستی. قصه ما شد كنون اين قصه‌ها قصه يوسف شد از آن قصه‌ها قصه توحيد و آن قالو بلی قصه احمد، حسين و كربلا قصه زندان و مهدی در جهان رفت تا آرد برون ما از جهان قصه ما شد كنون آن نيستش گرچه مهدی هست و يوسف نيستش ما به زندان بس تولد داشتيم اندک اندک مهر زندان كاشتيم! او به ياد ماست اما ياد نيست ما فراقش را و هم فرياد نيست بس كه در زندان خود مرديم ما غصه آب و علف خورديم ما كم‌كم از يوسف فراغت يافتيم بس كه ما لاطائلاتی بافتيم اين همان كوره است پختن بايدت كوره‌ای در كوره‌ای می‌زايدت عاقبت از كوره بيرون می‌شوی هم ز چاه نفس بيرون می‌شوی ادامه دارد... ✍🏻استاد محمدمهدی شیروی خوزانی 🆔 @shiravi_tafsir 🆔 @shiravi_ir