هدایت شده از تفسیر معنوی در دست بررسی
‌‌ 💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎 ◻️298 📖 سوره آیه 69 (قسمت اول) ‌‌ 🍃وَلَمَّا دَخَلُواْ عَلَى يُوسُفَ آوَى إِلَيْهِ أَخَاهُ قَالَ إِنِّي أَنَاْ أَخُوكَ فَلاَ تَبْتَئِسْ بِمَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ ﴿۶۹﴾ ترجمه: و هنگامى كه بر يوسف وارد شدند، برادر [مادرى] ش را كنار خود جاى داد، گفت: بى‌ترديد من برادر تو هستم، بنابراين بر آنچه آنان همواره انجام می‌دادند [و من براى تو فاش كردم] اندوهگين مباش. يوسف است و انتظار روزها تا رسد هنگامه نوروزها روزگار غصه پايان می‌رسد مژده‌ای از سوی جانان می‌رسد چشم بر در، دل به كف، زانو خم است پشت خم از غصه‌ها و از غم است اين همه در جسم او پيدا نبود ليک چون يوسف كسی شيدا نبود چون برادر را در آغوشش كشيد شهد يعقوب از جمال او چشيد اختيار از كف برون شد روح رفت گويی از كشتی بماند و نوح رفت لحظه‌ای آمد كه يوسف مرده بود گويی عزراييل جانش برده بود انبيا در غصه و غم سابقند مظهر حقند و اين را لايقند ادامه دارد... ✍🏻استاد محمدمهدی شیروی خوزانی 🆔 @shiravi_tafsir 🆔 @shiravi_ir