🔻ادامه پرسمان 335 ✅پاسخ به گمان بنده ما آزادی حیوانی هم نداریم مگر این‌که این را مسامحتا نسبت به انسان عرض بکنیم وگرنه هیچ حیوانی این آزادی که ما فرض می‌کنیم را ندارد. یعنی اگر ما نسبت به حیوانات هم این‌طور عرض کنیم که: مثلا حیوانات آزاداند هر کار می‌خواهند بکنند و چون آن‌ها آزادند هر کاری می‌خواهند می‌کنند پس ما این آزادی که انسان طلب می‌کند را بگوییم: آزادی حیوانی! به گمانم این جسارت به حیوانات است و حیوانات هم معلوم نیست که راضی باشند از این نسبتی که به آن‌ها داده می‌شود. این‌‌که گفته می‌شود: آزادی حیوانی یعنی آزادی شهوات؛ این‌طور نیست. حیوانات این‌طور نیستند که بی‌جهت باشد کارشان. به اضافه‌ی این‌که وقتی می‌گوییم حیوان کدام حیوان؟ کدام شهوت؟ کجا؟ کی؟ بسیاری از این‌ها بسیار منظم، سر موعد، با آداب خاص تمایلات شهوانی‌شان را نشان می‌دهند و اصلا هوا و هوس برای آن‌ها معنا ندارد. بنابراین آن‌چه که گفته می‌شود: مثلا آزادی حیوانی و آزادی انسانی، این در واقع اگر نسبت حیوان باشد مفهوم خاصی ندارد. اما این‌که تقدس بخواهیم بدهیم به نظر ما هر کار که با طبیعت و با طبع سالم انجام بگیرد مثل آن‌چه که در حیوانات دارد انجام می‌گیرد، اگر ملاک این باشد، آن‌ها هم مقدس است. چون حیوانات این‌طور نیست که گتره عمل کنند روی حساب غریزه است و غریزه هم حد و حساب دارد و لذا شما بی‌نظمی در حیوانات مشاهده نمی‌کنید. اگر این‌طور که ما فکر می‌کنیم آزادی مثلا آزادی حیوانی باشد و حیوانات آن‌طور آزاد باشند خب حیوانات نباید که هیچ مسئله ‌ایشان استمرار پیدا بکند. به هر ترتیب آن‌چه که در رابطه با آزادی مطرح می‌شود یک نوع آزادی است آن هم آزادی در چارچوبه‌ی فهم یا در چهارچوبه‌ی حس یا در چهارچوبه‌ی غریزه. که آن‌چه که نسبت به حیوانات داده می‌شود آن آزادی در چهارچوبه‌ی غریزه است که بسیار هم درست است و مقدس است و ارزشمند است و به‌خاطر همین چرخش حیات روی کره‌ی زمین به خوبی داره ادامه پیدا می‌کند و اگر بی‌نظمی‌ای هست بخاطر تغییراتی است که انسان دارد ایجاد می‌کند. اما آزادی در خصوص انسان، اصولا بیان آزادی بیان لغوی است برای این‌که انسان به لحاظ این‌که هم از طرف قوای داخلی و هم به لحاظ جسمی، محدودیت او را احاطه کرده. انسان امکان ندارد که آزاد باشد تا این‌که بحث آزادی مطرح شود. لذا مثلا اگر کسی فرض کند که می‌تواند آزاد باشد این فقط یک جهل محض است! برای این‌که انسان در چه آزاد است؟ در کجا آزاد است؟ برای چی آزاد است؟ این‌همه محدودیت؛ توان جسمی انسان، توان روحی انسان، اندیشه‌ی انسان، اخلاق انسان، باورهای انسان، اجتماع و افکار عمومی بلکه بالاتر از همه منافعی که انسان دارد؛ منافع انسان را محدود می‌کند الان شما ملاحظه می‌کنید کسانی در دنیا حرف نو دارند که بهتر و دقیق‌تر انسان را محدوده‌اش را بیان کنند از امروز بگویند آقا شما این مسیری که می‌رفتی، این کاری که می‌کردی، این چیزی که می‌خوردی، این لباسی که می‌پوشیدی، این رنگی که استفاده می‌کردی، این دارویی که مصرف می‌کردی این‌چنین و آن‌چنان می‌کردی این‌ها این‌طور نیست آقا، دقیق‌ترش این است ملاحظه کن. از این به بعد سلامتی جسمت و سلامتی روحت، آینده‌ات و سعادتت مراقب باش که خدشه‌دار نشود. الان به کسانی‌که در عالم هستی محدودیت برای بشر تعریف کنند جایزه نوبل می‌دهند لذا آزادی معنا نمی‌دهد. انسان فقط در چهارچوبه است. دورتادور انسان را چهارچوبه احاطه کرده، محدودیت احاطه کرده و لذا انسان هم از حیث فطری هم از حیث عقلی و هم از حیث غریزی و حسی، از هر جهت در چهارچوب است. بالاتر از همه‌ی این‌ها سعادتی است که انسان دارد انسان دوست دارد عاشق است سعادتمند باشد سعادت چیست؟ محورش رضایت است. اگر انسان آزاد باشد بلایی به سر خودش می‌آورد که در آینده‌ی نه چندان دور از حیات خودش راضی نخواهد بود. بنابراین انسان عاقل، انسان متفکر آزادی را برنمی‌تابد بلکه می‌گوید: انسان باید در چهارچوبه حرکت کند برای این‌که انسان خودش قاضی است. خودش حاکم است. این خودش است که باید فردا جوابگوی خودش باشد. بنا نیست ما الزاما پاسخ کسی را بدهیم ولی پاسخ خودمان را باید بدهیم. 🆔 @shiravi_ir