🔹بخشی از مقاله ♦️«روانکاوی و فرم - حس» (شماره هفتم مجله فرم و نقد) 📝 مسعود فراستی 🔸روانکاوی برخلاف فلسفه، جامعه‌شناسی، روانشناسی و زبان‌شناسی، با ناخودآگاه مأنوس است، اما همچون آن مدیوم‌ها، هنر را نه موجود زنده، که ابزار اثبات نظریه‌های خود می‌گیرد. لاجرم از درک آن عاجز مانده و خود را از لذت هنر نیز محروم می‌سازد. 🔸روانکاوی به ما یاری می‌دهد تا وجه یا وجوهی از شخصیت مؤلف را بهتر دریابیم (برای مثال: نقد فروید بر داوینچی) اما مؤلف، تنها به‌مثابۀ یک شخصیت خاص، و نه شخصیتی آفرینش‌گر که هنر -فرم- می‌سازد. یاری روانکاوی به ما هم به شرطی است که روانکاو نباشیم و فقط تا حدی به آن مجهز شویم. حدش را نیز هنر تعیین می‌کند. هنر، نه ‌دربارۀ چیزی، که خود یک «چیز» -شیء زنده- است. 🔸هنر بی‌قصد و غرض است. نه می‌خواهد چیزی را بگوید و نه درخدمت -و برای- چیزی باشد؛ نه «هنر برای هنر» و نه هنر متعهد -هنر برای اجتماع- و نه هنر برای اخلاق. 🔸هنر مدیون نقد است. آثار خوب و بزرگ هنری، با نقد جلا می‌یابند و ملموس‌تر و لذت‌‌بخش‌تر می‌شوند؛ و آثار بد، تخریب و رسوا. 🔸هنر و نقد، بنا کردن و تحقق سوژۀ خودِ مدام در حال شدن -هنرمند و منتقد- است در مسیر تغییر جهان. ♦️هگل میگوید: «هنر مرده است». اما تا زمانی که سوژه-انسان پا برجاست، هنر و نیاز به آن نیز پابرجاست. پس زنده‌باد هنر-انسان. 🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸 🔰ملاحظات و محاکمات (دستنوشته های سید مجتبی جواهری) 💠 @sm_javaheri