در تحلیل نسبت بین گزاره های فقهی با گزاره های اخلاقی، اینکه ما قائل به حسن و قبح ذاتی باشیم یا حسن و قبح اعتباری، ثمره یا اثری داره؟ به تعبیر دیگه؛ آیا امثال مرحوم علامه طباطبایی با نگاه خاصشون به مسئله حسن و قبح، در تحلیل نسبت بین فقه و اخلاق، از توفیق خاصی برخوردارن که اهل کلام که حسن و قبح رو ذاتی میدونن ازش محرومن؟