یه سوال دیگه هم که داشتم رابطه فلسفه به معنی الاعم که مبنای کار فارابی هست با فلسفه به معنی الاخص که مبنای کار متاخرین هست بنظرتون چیه؟
چون در هر دو موضوع کار موجود هست
احساس میکنم فلسفه فارابی بیشتر با هویت فلسفه که رهبر علوم هست نزدیکتره یعنی در واقع فلسفه باید با نگاه فارابی جلو بره که کارش تولید موضوعات علوم هست
ممنون میشم نظرتون رو بگید