با سلام و احترام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات. مدتی در خود احساس سرگشتگی و بلاتکلیفی دارم. دانشجوی لیسانس مهندسی‌ام اما احساس می‌کنم اینجا جای من نیست. در تکاپوی افکار مختلف به علوم انسانی رسیدم اما با سابقه‌ای که در خود سراغ دارم می‌دانم علوم انسانی مرا راضی نخواهد کرد و بطالت عمر است. از طرفی مدتی است به حوزه می‌اندیشم و دچار تشتت فکری خصوصا درباره‌ی این مسائل هستم: ۱. از مخالفت خانواده خصوصا پدر و مادرم وحشت دارم ۲. می‌ترسم عزمی که جزم کرده‌ام را در میانه‌ی راه از دست بدهم ۳. طرح کلی مشخصی از آینده در سرم نیست و از روی علاقه و استعدادم به این نتایج رسیده‌ام ۴. هم اکنون حدود ۲/۳ واحدهایم را پاس کرده‌ام اما اصلا میل درس خواندن ندارم تا کار را تمام کنم و همین امر موجب این شده که مدام خود را سرزنش کنم و به حالت نیمه‌افسردگی برسم...