قانون علیت را نمی‌توان به عنوان قانون تجربی تلقی کرد و ما در پاورقیهای مقاله 5 (صفحات 335- 347) در این باره بحث کردیم. خلاصه آنچه در آنجا گفتیم این است که احساس و آزمایش، چنانکه واضح است، به «جزئی» تعلق می‌گیرد (نه کلّی) و انسان پس از مشاهده و اعمال آزمایش در چند مورد بالخصوص نتیجه آزمایش خود را تعمیم می‌دهد به سایر مواردی که شخصا تحت آزمایش در نیامده است. این تعمیم معلول قبول قبلی چند اصل است که یکی از آنها عبارت است از «اصل تشابه طبیعت». اصل تشابه طبیعت عبارت است از اینکه «طبیعت در شرایط کاملا مساوی در همه جا و همه وقت جریان واحدی دارد». ما بعد از قبول اصل تشابه طبیعت می‌توانیم تجربیات خود را در ماده محسوس یا در جهان ذره‏ای تعمیم دهیم. اصل تشابه طبیعت چیزی جز «اصل سنخیت علّی و معلولی» یعنی اینکه «علل معین همواره معلولات معینه را به دنبال خود می‌آورند» نیست. پس همیشه صحت قانون کلی تجربی موقوف به قبول قبلی اصل تشابه طبیعت یا اصل سنخیت علّی و معلولی است و بنابراین ما نه می‌توانیم با تجربه این قانون را رد کنیم و نه اثبات، و نه می‌توانیم از آن در علوم تجربی خود مستغنی باشیم؛ زیرا اگر بخواهیم رد کنیم و مدعی شویم تجربه ثابت کرده که در طبیعت، تشابه موجود نیست و بخواهیم این را به صورت یک قانون کلی بیان کنیم باید اول قانون تشابه را بپذیریم و با اتکاء خود قانون تشابه، خودش را رد کنیم، و اگر بخواهیم آن را اثبات کنیم باید با اتکاء خود قانون تشابه، خودش را اثبات کنیم. واضح است که در صورت اول، باطل شناختن قانون تشابه مستلزم صحیح شناختن و باطل نشناختن آن است و در صورت دوم صحیح شناختن این قانون متوقف بر صحیح شناختن آن است یعنی «دور» است مگر اینکه مدعی شویم که امتناع دور چون از فروع قانون علیت است مورد قبول ما نیست! پس اگر قانون علیت را نپذیریم در درجه اول باید علوم تجربی را به کناری بگذاریم. این است که ما می‌گوییم علوم باید قانون علیت را به عنوان «اصل موضوع» بپذیرند.