▪️در زمانه‌ای که وقتی پدری می‌شنید صاحب دختر شده چهره‌اش از غم سیاه می‌شد و درونش از غصه واندوه، لبریز و آکنده... ⚠️ در زمانه‌ای که وقتی پدری می‌شنید صاحب دختر شده، سخت در اندیشه فرو می رفت که آیا آن دختر را با خواری نگه دارد یا به زور، زنده به گورش کند... دختری زیبا، در کمال حیا و وجاهت چنان کاروان تجاری‌ای به راه انداخته بود که هیچ‌کدام از مردان قدرتمند شهر نتوانسته بودند به آن وسعت در تجارت پیش بروند👌 چنان کاروان‌هایش را مدیریت می‌کرد که کاروان‌هایش، هر بار با سودی بسیار به شهر باز می‌گشتند.😊 ✅️زنی که آن‌همه دارایی را نه به اتکای ارث و میراث، بلکه با استفاده از فکر و شعور خاصش در نحوۀ تجارت به‌دست آورده بود دخترکی که علاوه بر خانوادۀ خویش، بسیاری از زنان و مردان این شهر را هم سرپرستی می‌کرد🍃 ✔️ زنی که از نظر عقل و درایت سرآمد همه زنان شهر بود و تمام مردان طالبش بودند. اما او دل سپرد به امین مکه. پسر عبدالله. تا پدر و مادری شوند برای تمام یتیمان مکه و بلکه یتیمان طول تاریخ❤️ زنی که همه رنج ها و سختی ها را به جان خرید و چون کوهی استوار مقابل مصائب ایستاد تا بر گردن همه آن‌هایی که به نور اسلام هدایت می‌شوند حق مادری و حق هدایت داشته باشد🙏 👈 روزهای خوب، بد، تلخ و شیرین بسیاری را تجربه کرد و تا آخرین لحظه زندگی‌اش در کنار آخرین رسول خدا ماند.