صبحانه ای با شهدا
📌 سه کار ناتمامی که شهید افتخاریان آن را تمام کرد 🔹️ همسر شهید حبیب الله افتخاریان می گوید: مهم‌تری
📌 همسر شهید افتخاریان: حبیب الله از شهادت خود کاملاً آگاه بود و ما را آماده این خبر کرده بود 🔹️ همسر شهید افتخاریان می گوید: ده سالی که من با شهید افتخاریان زندگی کردم و سال‌های بعد از شهادت ایشان برای من سراسر خاطره است. ◇ اما شجاعت و دلاوری‌های شهید برای من خاطرات ماندگاری را رقم زد زیرا او دوره‌های نظامي چریکی را در كشور سوريه و لبنان گذرانيده بود. ◇ به یاد دارم زمانی که ما در مریوان زندگی می‌کردیم، یک شب صداهای بسیار عجیب و غریبی می‌شنیدیم. آن شب او تازه از ماموریت برگشته بود و هنوز دکمه‌های لباسش را باز نکرده بود که با فهمیدن حمله کومله‌ها به شهر دوباره از خانه بیرون رفت. او تا صبح درگیر بود تا کومله‌ها را از شهر بیرون کنند. ◇ شهید افتخاریان شناخت کافی در مورد امام حسین (ع) و شهادت ایشان داشت و همیشه پیرو راه آن حضرت بود بنابراین باکی از شهادت نداشت و به دل دشمن می‌زد؛ البته همه شهدا اینگونه بودند. ◇ صبح روزی که همسرم شهید شد، خودش به ما گفت؛ "من خواب شهادتم را دیده‌ام، شما نباید مانع شهادت من شوید." من نیز گفتم: "راضی به رضای خدا هستیم و مانع شهادت شما نخواهیم شد." ، همان روز خبر شهادت وی آمد. ◇ نوزدهم اسفندماه ۱۳۶۳ ، دشمن با آگاهی از منطقه‌ای که همسرم و سایر رزمندگان حضور داشتند، منطقه را بمباران هوایی کرد و حبیب‌الله و تعدادی از رزمندگان به شهادت رسیدند. 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada 🔺️ کانال ما را از طریق لینک زیر دنبال و به دوستان خود معرفی کنید: https://eitaa.com/joinchat/3191341256C69ef75b671