خواند تا آخر تمام قصههای صبر را
تا شنید از حلق پیغمبر صدای صبر را
دخترک میدید آتش، درد پهلو، میخ در
بغض بابا، دست بسته، انتهای صبر را
در ره حفظ ولایت کرده ثابت بر همه
ردِّ خون سینهی زهرا، وفای صبر را
مردِ تنها، استخوانِ در گلو، زخم زبان
چاهِ نخلستان شنیده نالههای صبر را
آسمانِ شهر کوفه چشمهایت را ببند
تا نبینی فرقِ از کینه دو تای صبر را
خون جگر شد از جفای همرهان، مردی غریب
تا که بیرون ریخت آخر، پارههای صبر را
رازدارِ این همه رنج و مصیبت خواهری است
کاین چنین تفسیر کرده هل اتای صبر را
یک زن و صد داغ پی در پی، چه کردی کز ادب
بارها بر خود خریدی مرحبای صبر را
آخرین برگ از کتاب داستان درد تو
فصلهایی تازه دارد ماجرای صبر را
کاروان میبرد سوی مسلخِ پروانهها
با تو صدها بلبل درد آشنای صبر را
یاسمن از تشنگی پژمرد در باغِ حرم
العطش بیتاب کرده، کربلای صبر را
هادی ملک پور
#مرثیه_حضرت_زینب سلام الله علیهم
https://eitaa.com/sobhehoseini