گمان می کرد می تواند وسعت بی‏ کرانگی ‏ات را به چهار دیواری زندان بکشاند! گمان می کرد می ‏تواند معصومیت محض را در پشت میله‏ ها به زنجیر کشد! گمان می کرد می ‏تواند نور خدا را در تاریکی زندان پنهان کند! چهارده سال رنج مکرّر؛ چهارده سال از پشت میله ها تابیدن! تو خورشیدی و خورشید هرجا که باشد می ‏تابد؛ میله‏ ها نمی توانند مانع نورافشانی اش شوند. یا باب‏ الحوائج! دیرگاهی است که این میله‏ ها، شاهد سجده‏ های آسمانی‏ ات هستند. دیرگاهی است که خشت خشت دیوارهای زندان به سوز ناله ‏های شبانه ات، دل خوش ‏اند. میله‏ های زندان، بزرگ‏ترین دلیل مظلومیت تو و غل و زنجیر دست و پاهایت، بهترین راویِ مصائب توست. یا باب‏ الحوائج! چهارده سال در عمیق ‏ترین سیاه ‏چال جور و ستم هارون، کورترین گره‏ های ناممکن را به یک اشاره گشودی و با سوز مناجات عاشقانه ات، سیاه ترین قلب‏ ها را به لرزه در آوردی! یا باب‏ الحوائج! هنوز در گوش غیرت «صفوان»ها، فریاد آزادگی ات طنین‏ انداز است. هنوز قدرت پوشالی «هارون الرشید»ها، در هم می ‏ریزد از شکوه و جبروت ملکوتی است. «فدک» در کلام تو زیبا تفسیر می ‏شود. از نگاه تو «فدک» یعنی تمامیّت ارضی اسلام. ای قوم محمد صلی ‏الله‏ علیه‏ و‏ آله را موسی، ای اقیانوس خشم و غیظ را کاظم، ای پروردگار عالم را عبد صالح! فرشتگان، به تسبیح در آمدند مقدمت را. آسمان‏ ها و زمینیان، خون گریستند فقدانت را. چهارده سال رنج مداوم تمام شد! دنیا می ماند و یتیمی تا همیشه مکرّر! 🔆 صبح ظهور تو ❣️ شروع زندگی، شود اگر بیایی @sobhezohor