شد ز نام دگران گرچه مُکَدَر گوشم
خورد از نام علی قند مُکَرر گوشم
هرکسی نام تورا بُرد شنیدم به دو گوش
میبرد فیض زبان را دو برابر گوشم
گوش اِستاده ام از کودکی ام نام تورا
زان اقامه که ز لب ریخت پدر در گوشم
گوش چپ نیست کم از راست که در میلادم
دو سِری خورده مِی از نام علی هر گوشم
من ز هر لب طلب نام علی داشته ام
نیست امروز بدهکار کسی گر گوشم
می بُرم گوش فلک را به همین کندیِ خویش
شرح شمشیرِ تو از بس که رسد بر گوشم
من به جز فاطمه کِی میشنوم از دو جهان
پنبه ی باغِ فدک کرده علی در گوشم
پشت گوش خود اگر دید... فلک خواهد دید
حلقه ای رفته به جز حلقه ي تو در گوشم
نامِ آن تیغِ پُر از آب به گوشم خورده است
گوش ماهی نشد این وضع که شد پَر گوشم
گاه خدمت سخن خلق زما دور تر است
شود از حلقه ي زر تازه گرانتر گوشم
بیتی از "قصری"ِ شیرین سخن آمد در یاد
که از آن بیت به شوق تو سراسر گوشم
" قصری"از شوق غلامی شده یک پارچه گوش
قنبری کو که دو صد حلقه کُنَد در گوشم
#معنی
#معنی_زنجانی
#محمدسهرابی
#محمد_سهرابی
#محمد_سهرابی_معنی
@sohrabimohammad